از چهره های برجسته جنبش چپ وانقلابی کردستان و یکی ازپنج برادر مبارز و جانباختەی خانواده مصطفی سلطانی است کە مظهر رزمندگی، صفا و مهربانی بود و در ژرفای دیدگاه او احساس انسانی موج میزد!
ای بی وفا بهار،
پارینه چون بکلبه ی من آمدی بناز،
عطر شکوفه های تو، چشمم بخواب برد،
لبخند غنچه های تو، نشکفت در دلم،
مهتاب دلکش تو، به چشمم سیاه ماند،
پرواز شعله های تو، در اندیشه ی من فسرد!
***
برگرفتە از مقبرە معلم انقلابی صمد بهرنگی
دوران کودکی وغربت
امین چهارمین فرزند محمد رشید مصطفی سلطانی و دایه بهیه است که در سال ١٣٣٢ خورشیدیدر روستای آلمانه از توابع شهرستان مریوان چشم به جهان گشود. دوران دبستان را در آنجا تمامکرد و سپس، برای ادامه تحصیل به جمعی از اعضای خانوادەاش که در سنندج تحصیل میکردندپیوست. پدر او رادر دبستان چهارم آبان، در محله ی قطارچیان اسم نویسی کرد. فضا و محیط دبستان برای او سنگین و جانفرسا بود. برای کودکی ده ساله تحمل دوری از خانواده ، محیط زندگی و همبازی هایش کار آسانی نبود. اما این ناملایمات طولی نکشید و کم کم امین بر فضا و جو ناهموار مسلط گردید. وجود همکلاسانی چون برادرمان عبداللە و معلمان دلسوزی چون آقای محی در هموار کردن این فضا خیلی موثر بود.
دوران دبیرستان
امین دبستان را با موفقیت تمام کرد و در دبیرستان هدایت سنندج نام نویسی کرد. کلاسهای هفتم، هشتم و نهم را نیز با موفقیت بپایان رساند. دبیرستان هدایت به رشته ریاضی اختصاص یافته بود و از آنجا کە امین علاقه زیادی به علوم ریاضی داشت، دوباره خود را در دبیرستان هدایت باز یافت. کلاس های دهم و یازدەم را تمام کرد و این دوران مصادف با رشد و اگاهی سیاسی اش بود. تیز هوشی و ذکاوت فکریش او را به تفکر وا داشت و سریعا متوجه بی عدالتی هاو محرومیتهایی که بر اکثریت مردم جامعه تحمیل شده بود گردید. متوجه شد در دنیایی زندگی میکند که مالامال از ظلم و ستم و نابرابری های طبقاتی، ملی و جنسی است. متوجه شد که اکثریت جامعه توسط اقلیت جامعه بە زندگی در شرایطی بردەوار ناچار شده اند. این اکثریت از تمام نعمات زندگی محروم گشته و حدی بر آن متصور نیست. امین با افکار کومەلە و افکار چپ و مارکسیستی این جریان آشنا شد. او در شمار معدود کادر های کومه له بود که در سنین پائین تر از هیجده سال فعالیت سیاسی و حرفه ای خود را شروع کرد. این دوران بر تحصیلاتش در سال آخر دبیرستانش سایه ای گسترده انداخت. بیشترین اوقات خویش را از یک طرف به یاد گیری وبالا بردن سطح آگاهی سیاسی خود و شناخت از تجارب انقلاب های کشورهای دیگر و از طرف دیگربه کار در میان کارگران و تهیدستان جامعه اختصاص داد. هدف او نزدیکی با طبقات و اقشار محروم جامعه بود بطوری که از آن طریق با درد و محنتشان آشنا و رنجشان را لمس کند وهمزمان در آگاە کردن کارگران و زحمتکشان بە منافع خویش سهمی داشتە باشد. پروسه ی گسست از محیط دبیرستان، داشت خود را نمایان میساخت که با اعتراض شدید افراد بزرگتر خانواده روبرو گردید.
پدر و مادر و بزرگتر های خانواده را متعجب کرده بود واین دوران یکی از مقاطع حساس و پر مشقت زندگی امین بود. آنها متوجه اهداف و برنامه های او نبودند و از دیدگاه عاطفی مسئله را بررسی و تحلیل میکردند. اما سطح و میزان عشق و علاقه ای که امین بە کار و فعالیت سیاسی و حرفەای داشت، بر ادامه تحصیل فزونی و ارجعیت یافت و در نتیجە دوری از دبیرستان را برگزید و در حقیقت بە مدرسه ی ” جامعه ” پا نهاد. اومیخواست در جامعه، تجارب و دانش سیاسی بیاموزد و بر جامعە نیز تاثیر بگذارد. در این راستا، هیچ مانعی حتی فشار های آشکارو نهان خانواده نتوانست او را از اینکار منصرف و او را از عمل باز دارد.
بسوی کارگران شهری و کارگاه ها
رفتن بمیان کارگران، خود اقدامی انقلابی و باز گو کننده سطح اگاهی سیاسی و میزان صداقت و وفاداری او نسبت به محرومان جامعه بود. در آن مقطع چنین اقدامی شهامت و جسارت می طلبید و روشنفکران کمتر میتوانستند قاطعانه ، پل های پشت سرشان را خراب کنند و گامی اساسی بسوی گارگران بر دارند. امین در این زمان اراده ای پولادین و تزلزل نا پذیری از خود نشان داد. جامعه و محیط زندگی کارگران و زحمتکشان در حقیقت تبدیل بە مدرسه ی او شد. سر انجام در راستای افکار انقلابی و انسانی اش، در راستای جهت گیریهای کومەلە و تحت تاثیر رهنمودهای کاک فواد،
در کارگاهی در شهر سنندج بعنوان کارگر جوشکار با حقوق ناچیزی شروع بکار کرد. این دوران یکی از مراحل حساس زندگی او بود. وی با همان امکانات محدود قانع و خشنود بود. با سایر کارگران در کارگاه جوشکاری روابطی بسیار عاطفی توام با متانت واحترام داشت. اگرچه فضای سیاسی کارگاه ها ی آن دوران در سطح پایینی بود اما او در پیوندی تنگاتنگ و با ظرافت خاصی با صبر و حوصله و شکیبایی فراوان سایر کارگران را با سرنوشت و درد و رنجشان آشنا میکرد. شعل کارگری در کارگاه جوشکاری برای امین واقعا شاق و پر زحمت بود واساسا با شرایط جسمی اوسازگاری نداشت. بعد از مدتی کارگاه جوشکاری را ترک کرد و بسوی دنیای پاک و بی آلایش کودکان روی آورد. کتاب یار دیرین امین بود. از آثار علی اشرف درویشیان، صمد بهرنگی، نسیم خاکسار، قدسی قاضی نور و سایر نویسندگان کودکان برای بالا بردن سطح آگاهی شاگردانش استفادە می کرد. اگر چه سن و سالی از امین نگذشته بود و در اوایل جوانی بسر میبرد و اساسا در حال آزمون و تجربه کردن ناملایمات دنیای دور و بر خود بود، بااین وصف انساندوستی و احساس مسئولیتش نسبت به
اقوام و بستگان و یا کسان دیگری که تشخیص میداد نیاز به کمک و معاونت دارند، مرزی را نمی شناخت. برای کسانی که احتیاج به عمل جراحی داشتند خود راسا اقدام میکرد و همه ی مسئولیتها را صمیمانه می پذیرفت. امین با امکانات محدودش در زمینه تداوی انسان های محتاج همتی بلند داشت وبراستی در این رهگذر سخاوتمند بود.
. جایگاه اجتماعی
مهر و عطوفت او نسبت به بینوایان بسیار بر جستە ودائمی بود . زندگانی ٢٦ ساله امین سراسر با پیکار و حمایت از حقوق محرومان آمیختە است. اندیشه او پیرامون رهایی و رستگاری بشریت میگردید. او انساندوست بود و این انسان میتوانست یک بار بر یک رفتگر، یک سرباز، یک معلم، یک زن بینوا، یک دانش آموز، یک کارگر، یک کشاورز و یک آواره و محروم باشد. با انسان های که ناتوانی جسمی داشتند با احترام رفتار میکرد و هرگز نمیتوان مهربانی و متانت او را نسبت به افراد ناقص العضو، که زندگی سختی داشتند، فراموش کرد .آرزوهای بسیار زیادی داشت و شور زندگی در درونش موج میزد. فضیلت وعشق به همنوع، او را به سوی انسانیت رهنمون میشد. امین تهیدستان شهر و روستا و آنهائی را که قربانی جامعه بیرحم طبقاتی شده بودند، با دیده احترام مینگریست و صمیمانه با آنها گفتگو و صحبت میکرد. رعایت حرمت انسان ها برای او یک وظیفه اساسی بود.
دنیای صمیمی کودکان پرجاذبه بود
امین دوستان کارگرش را در کارگاه جوشکاری سنندج ترک کرد و بسوی دنیای پاک و بی آلایش
کودکان روی آورد. صفای قلب او چون عطر دل انگیز گل های وحشی کوهستان، ملایم، پاک و جانبخش بود. در ادامه فعالیت هایش وخصوصا در سنگر مدارس به تلاش ها و مبارزه سیاسی ادامه داد. شغل معلمی تمامأ در خدمت اهداف سیاسیش قرار داشت.
او به دانش آموزان مهر فراوان میورزید. در روستا های بهرام آباد، مەرگ وهزار خانی از توابع شهر مریوان خدمت کرد. در هرکدام از این روستاها، در بالا بردن سطح اگاهی و دانش سیاسی مردم محل با فداکاری و دلسوزی تلاش نمود. خدماتش کاملا قابل لمس و در خور ستایش است.
سبک کار، شیوه و مضمون فعالیت های سیاسی اش را در بطن روابط عادی زندگی و تماس با تودەهای محروم انتخاب و شکل میداد. و بدین ترتیب فعالیت های سیاسی اش رادر پوششی منطقی و ادامه کار بمنظور اگاه کردن توده های تهیدست و کم بضاعت، تضمین میکرد. دشمن هرگز نتوانست رد پای او را بە آسانی تشخیص دهد و او را بدام اندازد. در محل کارش صاحب اتوریته ی بالایی بود و رنجبران، او را در قالب نه تنها معلم کودکانشان بلکه او را بعنوان مشاور و دلسوز و راهنما مینگریستند .عنوان “کاک امین” بیانگر سطح بالایی از احترام، اتوریته ، دلسوزی، اعتماد و باوری بود که مردم زحمتکش روستاها بە او داشتند. رنجبران بهیچ شیوه ای مرزی را بین خود و امین احساس نمیکردند. اوبە آسانی در قلوب نوجوانان و جوانان روستاها و مردم زحمتکش منطقه ، نفوذ و پلی عاطفی بر قرارمیکرد. وی به عنوان یار و یاور زحمتکشان ورهبری توانا، کار آزموده و سازمانده ایفای نقش میکرد.
امین در راستای تمایل سیاسی اش بە تهران، کرمانشاه و تبریز آمد و رفت داشت. شور وحال زندگی مناطق دیگر را دوست داشت. در تهران در تجمع های دانشجویی شرکت میکرد و بر تجارب و اندوخته های سیاسی اش می افزود. در تهران با جمعی از جوانان همدوره خویش در نشست های دانشجوئی و جلسات شعر خوانی و بحث های سیاسی شرکت میکرد. با رفقایش به تئاتر های تهران میرفت و بە دیدن نمایشنامەهای که سعید سلطانپور و محسن یلفانی کارگردانی کرده بودند علاقه وافر داشت. وی بە دیدن فیلم های خوب و جالب علاقەمند بود و از فیلم های آن دوران از جمله گوزن ها، خاک، رزم ناو پوتمکین)روسی (، آموزگاران، گاو و فیلم های چارلی چاپلین را می دید.
امین با تعداد زیادی از مبارزین و انقلابیون کردستان در آن زمان روابطی نزدیک و سیاسی داشت.
اهل مطالعە و کتاب خوان بود.امین با شور و علاقه آثار نویسندەگان معاصر، کتابهای کلاسیک چپ و دست نویسهای درونی کومەلە را مطالعە میکرد.
وی پیوندهایش را با اندە یاددکتر جعفر شفیعی یکی از رهبران بر جستە کومەلە گسترش داد و بارها به شهر های رضائیه ، بوکان، تبریز، تهران و اهواز رفت و از نزدیک دوستان هم فکرش را ملاقات کرد. زمانیکه دکتر جعفر شفیعی سالهای آخر دانشکده پزشکی را بپایان میبرد به روستای آلمانه سفرکرد و بنا به آرزو و خواست امین بە روستا های: نه نه ، چور، آلمانه و مەرگ به معاینه ، تداوی و معالجه مجانی بیماران پرداخت و چند نفر را از مرگ حتمی نجات داد. این اقدام انسانی دکتر شفیعی در اعماق قلب مردم منطقه بیادگار مانده است. زمانیکه امین به اڵمانه بر میگشت از شیوه زندگی، آداب و رسوم و فرهنگ شهرهایی کە از آنها دیدار کردە بود، مطالب جالبی رابازگو و تعریف می کرد. از آداب و رسوم اجتماعی، زبان ملیت های دیگر، آواز وموسیقی، مراسم شادی و سوگواری، لباس های سنتی و محلی گفتنی های زیادی داشت و با حوصله برای دوستان و آشنایان بازگو میکرد.
امین در جوار کار سیاسی، به استان کرمانشاه سفر کرد. ضمن دیدار برادرش عبدالله که در منطقه سنجابی و روستای ” چیالای” معلم بود ارتباطات و پیوند هائی سیاسی نیز ایجاد کرد. او در آن دیدارکوتاه با تواضع و فروتنی در نششت ها و مراودات با زحمتکشان روستا توانست روابطی صمیمانه ایجاد کند . در شب نشینی ها شرکت نمود و در مورد زندگی و مشقاتشان صحبت کرد.
زمانیکه مهمانان اهوازی و خرم آبادی از جملە عزیزان جانباختە پرویز میری و ایرج آرام برای دیدار به آلمانه آمدند آنچه در زمینه های میهمان نوازی و احترام از دستش بر آمد انجام داد. آنها را برای دیدار مناطق با صفا و دلنشین اورامانات و مریوان همراهی کرد. امین با این رفقا که جمع متشکلی بودند، و یاور جنبش انقلابی کردستان بودند. )ظایف انترناسیونالیستی خویش را در سطح والایی انجام داده ،( روابطی بسیارنزدیک و سیاسی داشت.
مرزها و فضای امنیتی
وحشت سانسور و روحیه ی محافظه کاری که ساواک تحمیل کرده بود، هرگز نتوانست رزمندگی تفکرات انسانی و بشر دوستانه امین را به بند کشیدە و بە اسارت در آورد. زمانیکه کاک فواد بزندان افتاد او در برخی محافل و خصوصا در جوار دوستان مورد اعتمادش بی محابا افشاگری میکرد و علل دستگیری کاک فواد را توضیح میداد. در سال١٣٥٥ شمسی گروهی از نخستین پیشمرگان شورش نوین کردستان عراق در شرایط فوق العاده دشوار و سختی بسر میبردند. آنها به کوهستان های صعب العبور مناطق “اورامانات و مریوان ” پناه آورده بودند و خطڕ مرگ تهدیدشان میکرد. این پیشگامان جنبش نوین کردستان در این شرایط دشوار احتیاج مبرم و فوری به کمک داشتند. امین همراە رفیق عثمان روشن تودە و تعداد انگشت شمار دیگری از رفقایشان بی پروا از عواقب امنیتی و با نهایت شهامت بدون واهمه از دستگیری ساواک و زندان های طولانی و حتی اعدام در میان دوستان مورد اعتماد و پیشرو در شهرهای مریوان و سنندج کمک های شایان توجه و هم چنین پول هنگفتی را برایشان جمع آوری کردند. بدین وسیله ، پیشمرگان محاصره شده که دولت های اشغالگر ایران و عراق در تعقیبشان بودند، با همکاری این مبارزین از مرگ حتمی نجات یافتند. او یکی از فریاد رس ها و یاری دهندگان پیشگامان جنبش کردستان در دوران تاریکستان استبداد شاهنشاهی بود. امین همیشه بر خلاف جریان سیلاب آب شناکرد و زندگی سراسر فداکاریش سکون ناپذیر بود و در برابر ستمگران مواضعی انقلابی داشت .امین انسانی انقلابی بود که به عنوان پیشرو توده های مردم بخود جرئت داد تا از پیام آوران آزادی در آن شرایط خفقان و دیکتاتوری پشتیبانی کند. آنها توانستند پیشمرگان کردستان عراق ) کومه له ی رنجدران و اتحادیه میهنی ( را شجاعانه یاری داده و بدین وسیله پیشمرگان را از اسارت، گرسنگی و مرگ حتمی نجات دهند وتوطئه های اشغالگران کردستان را نقش بر آب سازند.
در مریوان گروه ها و محافل زیادی، بکار روتین سیاسی و فعالیت های مخفی مشغول بودند. این محافل بشیوه ای همدیگر را می شناختند و در بسیاری موارد مبارزه و تلاش های سیاسیشان پیوندهای تشکیلاتی مهمی را بوجود می آورد. میدان این پیوندها با قیام مردم ایران گسترده شد. آزادی کاک فواد از زندان مبارزات سیاسی روشنفکران و پیشروان در مریوان را سمت و سوی قاطع و پیگیرانه ای بخشید. تاثیرات و نفود شخصیتی و کاراکتر کاک فواد این محافل را بهم نزدیک کرد. این گروهای سیاسی در تاریخ پر نشیب و فراز جنبش کردستان سهم درخشانی ایفا نمودند. اگر چه شخصیت، اتوریته و کاراکتر کاک فواد بر مبارزات مریوان تاثیر تعیین کننده داشت اما امین نیز یکی از انقلابیونی بود که بعنوان مبارزی مستقل در اکثر رویداد ها و تحولات مریوان قبل و بعد از قیام نقش والا و بسزایی داشت.
زمانی مریوان عرصە مبارزات توده ای در همه ی سطوح بود و در مقایسه با شهر های دیگر کردستان و حتی ایران نمونه ای بارز و یگانه بود. کوچ تاریخی مردم شهر مریوان اتحاد و یکپارچگی مبارزات مردم این شهر با سایر شهرهای کردستان گردید. مبارزات دموکراتیک و جنبش مقاومت کردستان در مریوان گام های اساسی نهاده بود، نیروی مسلح وپارتیزانی و پشتیبان جنبش کردستان در مریوان تشکیل گردید، نیروهای ارتجاعی محلی و سپاه پاسداران رژیم جمهوری اسلامی در مریوان مورد نفرت و انزجار توده های آگاه و انقلابیون بودند کۆمه ڵه توانست بسان جریانی سیاسی و بالنده و انقلابی در پیشاپیش توده های معترض بشیوه ای برجستە در تاریخ مبارزات استثمار شوندگان و زحمتکشان نقش تاریخی و شایسته ای ایفا کند.
درحقیقت اعتلای مبارزات جنبش کردستان در گرو تلاش ها فداکاری های امین ها و یاران انقلابیش در سراسر کردستان بود.آنان بودند که این راه ناهموار را صاف و هموار کردند و صفحاتی زرین از افتخار و سربلندی بر تاریخ جنبش کردستان افزود.
وظایف سنگین بعداز اسارت کاک فواد
دستگیری و زندانی شدن کاک فواد، وظایف تشکیلاتی و سیاسی امین را حساستر و سنگین تر نمود. زمانی کە کاک فواد توسط ساواک دستگیر شد او در روستای هزار خانی بکار معلمی مشغول بود. کاک فواد در محله ی فقیر نشین آغازمان در سنندج ساختمانی اجاره کرده بود. ساواک او را در هنرستان و انستیتوی شهر سنندج دستگیر کرد و فورا او را به زندان کمیته در تهران انتقال دادند. کاک امین از روستای هزار خانی خطاب بە ماجد نامه ای نوشته بود که هر چه زودتر خانه کاک فواد را پاک سازی کنند و همه ی اسناد، مدارک وکتاب ها رابە جای امنی انتقال دهند زیرا در صورت دسترسی ساواک بە آنها حکم زندان کاک فواد سنگین تر خواهد شد. ماجد قبلأ مجموعەای اسناد و کتاب را انتقال دادە بود. ساواک نیز در تفتیش و زیر و رو کردن خانە نتوانستند چیزی را پیدا کنند. با این وصف امین میدانست کە کاک فواد جا سازیهای دیگری را نیز دارد. امین به سنندج باز گشت و بەمحض آمدنش به سنندج آن جاسازیها را تخلیە نمود و همە اسناد و مدارک و کتاب ها را انتقال داد. امین محرم رازهای کاک فواد و رفقای نزدیکش بود.
هنگامیکه ساواک تشکیلات مخفی کومەله را مورد هجوم قرار داد و بعضی از رهبران کومه له را اسیر و زندانی کرد، امین از طرف کومەله بعنوان حلقه رابط، با برخی از اعضای تشکیلاتی کومەلە انتخاب گردید. پیوندی عمیق و گسترده از جملە بارهبر محبوب و توانای کومه له زندە یاد رفیق صدیق کمانگرداشت. همین موقعیت باعث شده بود که امین ارتباط وسیعی با خیلی از رفقای دیگر کومەله کە تعداد بیشتر آنها خوشبختانه اکنون در قید حیات هستند، و تعداد دیگری نیز که متاسفانه جان باخته اند داشت. او کانال ارتباطی رفقای زندان و رفقای بیرون از زندان بود.خصوصیات فردی اش تاثیر و نقش خیلی زیادی در روابط پیرامونی و پیشبرد کارهایش داشت. امین نقش مربی و مسئول سیاسی در رابطە با خواهران و برادران کوچکتر از خود را نیز بە عهدە گرفتە بود. باوجود پرکاریش همشیە آنها را بە یادداشت و بە احساست و مشکلاتشان توجە داشت. زمانیکە ملاقات خواهران و برادران با زندانیان سیاسی منع شدە بود و سالی یک بار با کلی محدودیت ملاقات میدادند، امین توانست کە پدرو مادرمان را متقاعد کند کە نوبت ملاقاتشان با کاک فواد در زندان قصر تهران را بە براداران کوچکمان امجد، رضا و حشمت واگذار کنند.
خودش آنها رابە ملاقات کاک فواد برد. این برادران همیشە امین را پیشکسوت ومعلم سیاسی و تربیتی خود دانستەاند. امین اگر چە از کاک حسین کوچکتر بود اما مشاور و هم فکر کاک حسین نیز بود.
مواضع و برخورد با ارگانهای مختلف رژیم
رژیم در سطح گسترده ای عناصر و شبکه های برای سرکوب، خفه کردن صدای اعتراضات و شناسایی آزادیخواهان سازمان داده بودند. تسلط ورعب و وحشت ساواک فعالیت های سیاسی را درمنطقه به حالتی نسبتا ضعیف و آرامش قبل از طوفان در آورده بود.این شبکه ها قبل از انقلاب، ساواک ژاندارمری و شهربانی و سپس ساواما ی جمهوری اسلامی )همان تشکیلات ساواک( بود.
بعد از انقلاب ١٣٥٧ خورشیدی تشکیلات قیاده موقت و مکتب قران هم بآنها اضافه شدند. در برخورد با عوامل ساواک و ژاندارمری امین اصول مخفی کاری را در سطح بالائی رعایت میکرد.آزادیخواهان و معلمان شریف، زیر کنترل جاسوسان بوده و مرتبا کردار و فعالیت هایشان را به ساواک گزارش دادە میشد. منسجم ترین این تشکیلات ها جریان قیاده موقت بود، که در روستای دزلی و اورامانات مستقر شده بودند و زیر پوشس ساواک و ارتش و ژاندارمری، آزادیخواهان و انقلابیون را مورد اذیت وآزار قرار می دادند. حتی در پروسه ی ایجاد اتحادیه دهقانان اسلحه های این تشکیلات نوبنیاد را مصادره کردند و به قشری از معلمان انقلابی و خوش نام، بی حرمتی کردند. امین از معلمانی بود که شجاعانه در میان مردم افشاگری کرد و در برابر حرکات ضد مردمی جاسوسان ایستاد و مبارزه کرد. قیاده موقت در جاهای مختلف درجادەها پستهای کنترل و تفتیش را مستقر میکردند. از مردم منطقە شناسنامە می خواستند، مبارزان را بازاشت میکردند. امین یکی از آن مبارزان بود کە از طرف قیادە موقت دستگیر شد و مورد هتاکی و بی احترامی قرار گرفت.
او با تلاش بی وقفه و خستگی نا پذیر مشغول بانجام رساندن وظایف سیاسی و مبارزاتی خود بود. او برای ایجاد تغییر و تحولات عمیق اجتماعی که در آن استثمار انسان از انسان خاتمه یابد تلاش میکرد. در برابر اختناق و ستم رژیم های شاهنشاهی و جمهوری اسلامی که بر مردم کردستان تحمیل شده بودند، بااستقامت ایستاد و مبارزه کرد. امین یکی از کادرهای خیلی فعال و پرتحرک کومەلە در شرایط مخفی وایام تسلط سازمان جهنمی ساواک بود.
اعتصاب غذایی زندانیان سیاسی سنندج و تحصن دادگستری آن شهر
تابستان ١٣٥٧ زندانیان سیاسی سنندج اعتصاب غذایی بمنظور چسپاندن خواسته های عادلانه و دموکراتیک خویش سازمان دادند و مبارزه ای سیاسی را در بند اسارت شروع کرده بودند. ١٧ تیر ١٣٥٧ امین در سازماندهی اعتراضات و تحصن در دادگستری سنندج و تظاهرات خیابانی که تا آن زمان در سنندج بیسابقه بود، جسارت کم نظیری نشان داده و سیمای درخشانی داشت. برای تحقق خواست های دموکراتیک زندانیان، تعدادی از مبارزین شهرهای مریوان و سنندج و دیگر شهرهای کردستان و رفقای زندانیان و خانوادەهای آنها در دادگستری شهر سنندج برای پشتیبانی از زندانیان تحصن کردند. پس از حمله ی عوامل ساواک و ماموران پلیس مخفی، متحصنین دادگستری را ترک کرده و با تظاهرات خیابانی سکوت را در شهر شکستند. این تظاهرات اولین حرکت اعتراضی و مبارزاتی مردم سنندج بر علیه رژیم سلطنتی بود. کومەلە مبارزین مستقل شهر سنندج، خانوادە زندانیان سیاسی وبرخی از اعضای خانواده ی مصطفی سلطانی درایجاد این تحول و حرکت جسورانه سهیم بودند. در این تظاهرات گسترده چندین نفر از خانواده ما از جملە پدر و مادر مان، حسین، ملکه ، امین، ماجد، تیمور و کریم دستگیر شدند. این اقدام تاریخی نقطه تحولی در مبارزات مردم شهرهای سنندج و مریوان بود و جایگاه تاریخی آن حرکت وآن شیوه ی مبارزه ،برای توده های محروم کردستان بسیار برجستە است.
امین یکی از نمایندهگان منتخب خانواده زندانیان سیاسی بود تا با مقامات دادگستری گفتگو کند ودر این راستا او و افراد بیشمار دیگری توسط ماموران ساواک و شهربانی دستگیر و زندانی گردیدند.همیشه با ایده ها و مبارزات کاک فواد همسو بود و در این رهگذر از جانش نیز دریغ نکرد.
روز بعد از تحصن و تظاهرات شهر سنندج و بنا بە تصمیم رفقای کومەلە رفقا کاک صدیق کمانگر، عبداللە بابان وبرادرمان عبداللە مصطفی سلطانی برای جلب حمایت از زندانیان سیاسی و پخش خبر واقعە سنندج و تبلیغ در مورد آن در سطح ایران و جهان بە تهران رفتند. در آنجا با شخصیتهای سیاسی و مبارز زیادی از جملە آقایان صارم الدین صادق وزیری، کریم سنجابی از جبهە ملی، لاهیجی از کانون وکلای مبارز ، سحابی از نهضت آزادی و کریستیان میشل مسئول صلیب سرخ بین الملل و تعداد زیادی خبرنگار مطبوعات معتبر جهانی تماس گرفتند. این اقدامات مثمر ثمر واقع گردید و روز بعد کریستیان میشل مسئول صلیب سرخ با هلیکوپتر بە زندان سنندج آمد. همان روز رادیو بی، بی، سی گزارش مفصل مبارزات زندانیان و مردم را پخش کرد وبخش عمدە برنامە جام جهان نمای خود را بە این موضوع و اوضاع کردستان اختصاص داد. این امر باعث شدکە مجموع خواستهای زندانیان سیاسی برآورد شود و زندانیان سیاسی نیز با موفقیت اعتصاب غذای ٤٢ روزە خود را بە پایان رساندند.
در آستانه قیام
اگر جوانان و توده های مردم با موج انقلاب همسو شدند، امین خود از کسانی بود که مانند هزاران انقلابی سهمی در سازماندادن این حرکت اجتماعی و قیام داشت. در آستانه قیام فعالیت هایش، سرعت بیشتری گرفت و شبانه روز توده های شهری و روستایی را به نقش و جایگاه طبقاتیشان آشنا میکرد.او کادر مخفی و عضو بسیار فعال کومه له بود و جزء کادر های کومەلە بود که با تمام وجودش آماده انجام تصمیم گیری های کومه له بود. امین برای انجام وظایف انقلابی به تمام معنی و در سطحی گسترده از خود گذشته و فداکار بود. حاصل کار امین و سایر انقلابیون، سطح بالایی از تشکل و تعهد حزبی بود که در مقایسه با سایر نواحی ایران در کردستان مقام شایسته ی را احراز کرده بود. تلاش های خستگی ناپذیر انقلابیون کردستان باعث شد تا توده های محروم، ماهیت رژیم توتالیتر اسلامی را بشناسند امین یکی از سازمان دهندگان و پیشروان جسور و صادق این دوران حساس است. قبل از اینکه تشکیلات مخفی کومەلە خود را آشکار سازد بهمت انقلابیون کردستان و از جمله امین کومەلە پایگاه اجتماعی وسیعی در میان شهرها و روستا ها داشت. این پایگاه اجتماعی قدرت سیاسی کومەلە را در جریان قیام و جنبش مقاومت کردستان بطور شایسته ای تضمین کرد.
در زمستان ١٣٥٧ ، مبارزین و آزادیخواهان مریوان، ساختمان شهربانی مریوان را بمنظور خلع سلاح محاصره کردند. امین نیز در خلع سلاح، این ابزارسرکوب مصمم و قاطع بود و شهامتی ستودنی و درخشان از خود نشان داد. رفیق امین جزء اولین افراد تیمی بود که کاک فواد برای دستگیری و زندانی کردن مسئولین و روسای دولتی که همه ی پست های کلیدی شهر مریوان را دردست داشتند، تعیین کرده بود.
فعالیت در ارگان های انقلابی
امین بطور حرفه ای در جهت سیاست ها و استراتژی کومەلە، بطور پیگیر ی فعالیت داشت و به آرمان های والای انسانی و نجات تهیدستان و رنجبران وفادار بود. در همه عرصه ها و مقاطع مبارزه پیگیر و پیشرو بود، در جمعیت دفاع ازحقوق خلق کرد در مریوان، جمعیت معلمان مریوان، ستاد حفاظتی مریوان، اتحادیه دهقانان، اتحادیه کارگران بیکار مریوان فعال و مبارزه و تلاش سیاسی در این ارگان ها را بهم گره زده بود.
امین در پروسه ی فعالیت های سیاسیش زمانی در شهر برای تدارک ایجاد جمعیت معلمان و زمانی دیگر در میان زحمتکشان روستا در تدارک تشکیل شورای روستا بود. او در کنار مردم روستای بیلو برای باز پس گرفتن زمین های زراعتیشان که توسط مالکان غصب شده بود، در تحصن زحمتکشان روستای “بیلو” شرکت و در پیشبرد اهداف آنها و به پیروزی رساندن آن تحصن نقشی سازنده و بزرگ داشت.در جشنی که بمناسبت پیروزیشان در بیلو برگزار گردید، نقش و سیمای درخشانی داشت. با سایر انقلابیون دراعتراضات گسترده ی مردم دارسیران بر علیه مالکان و دولت پشتیبان آنها و همچنین در جریان کوچ اعتراضی مردم دارسیران بطرف مرز و رساندن صدای اعتراضشان به رسانه های گروهی شرکت داشت. زمانیکه جمهوری اسلامی و ارتجاع محلی دهقانان مناطق سوما و برادوست را از خانه و کاشانه خویش بیرون کرده بودند، امین برای خنثی کردن توطئه های رنگارنگ حکومت جمهوری اسلامی زحمتکشان سوما و برادوست را بیدریغ کمک کرد. امین یکی از بنیان گذاران وفعالین جمعیت دفاع از خلق کرد در مریوان، جمعیت معلمان مریوان، اتحادیه کارگران بیکار، اتحادیه دهقانان وستاد حفاظتی بود.
محرم راز و مورد اعتماد کاک فواد
امین در دوران کوتاه حیاتش، هر گز به زندگی شخصی خویش اعتنائی نکرد. سعادت و خوشبختی خویش را در نیک بختی و سرفرازی و رستگاری توده های محروم ترجمه و تفسیر میکرد و صادقانه به آن وفادار و متعهد بود. همین پتانسیل و ظرفیت های بالای انقلابی و برخورداری از خصلت های انسانی توجه کاک فواد را جلب کرده بود. دیری نپائید که با کاک فواد مستقیما همکاری کرد و به تشکیلات کومه له نزدیک شد. امین، کاراکتر و شخصیت کاک فواد را هوشمندانه درک کرده بود. کاک فواد به او اعتماد و باور فراوان پیدا کرد و محرم راز او شد. امین، هنوز در اوج بالندگی و آزمون تجارب انقلابو رهبری توده ها بود که متاسفانه توسط فاشیزم اسلامی تیر باران گردید.
به سوی اقدامی تاریخی جسورانه و انقلابی
امین در جوار ماجد و کاک فواد و سایر انقلابیون یکی از نخستین پیشمرگان اتحادیه دهقانان مریوان بود. تشکیل اتحادیه موضع و قدمی بزرگ، راسخ تعیین کننده و تاریخی بود. او در آن جمع و در آن پروسه برای هزاران جوان و انسان آزادیخواه که شیدای مبارزه و آزادی بودند نمونه و سمبل شد. او بعنوان پیشاهنگ تهیدستان بدون تزلزل، دو دلی و قاطعانه موضع گرفت و در سنگر پارتیزانی پرچم آزادی را برافراشت. اتحادیه دهقانان در بهار ١٣٥٧ در راستای تحقق آرمان ها و حقوق عادلانه ی ملت کرد سازمان یافته و تشکیل گردید. اتحادیه دهقانان در واقع محتوای ایدئولوژیک و اجتماعی گسترده ای داشت زیرا اتحادیه ارگانی بود که مژده آزادی را در ڕوشنگری های سیاسی و تشکل تهیدستان شهری و روستایی و اعتراضات دمکراتیک میداد. امین فعالیت های زیادی در میان آن نیروی نوپا چه در زمینه آموزش سیاسی و سواد آموزی پیشمرگان و چه در زمینه های کار عملی و روزمره اتحادیه بعهده گرفت و در این رهگذر پیشرو بود. وقار و متانت او در میان پیشمرگان مسلح و توده های شهری و روستایی زبان زد خاص و عام بود.
امین در جوار کار سیاسی توده های محروم را با حقوقشان، اعتراضات و دگرگونی های جامعه آشنا میکرد. او ایده های بالنده و پویا داشت. زمانیکه تیرباران گردید، توده های محروم میدانستند که چه انسان دمکرات، صلح طلب، سوسیالیست و انقلابی را از دست داده اند. مرگ او نامش را در جنبش عادلانه ی کردستان جاویدان ساخت و توجه و ذهن جوانان و انسان های آزادیخواز و محروم را بسمت کومەلە جلب کرد. ایمان و اعتماد او به دگرگونی جامعه توسط توده ها، و مبارزه علیه حکومت های شاهنشاهی و اسلامی در اولویت قرارداشت و بهمین خاطر حکومت توتالیتر اسلامی تیر باران و نابودی فیزیکیش را ترجیح داد. در اکثر تظاهرات ها و اعتراضات توده ای و خیابانی عکس او همراه سایر رزمندگان در دست جوانان بود.سعادت و موفقیت خویش را در بە ثمر رساندن افکار سوسیالیستیش و رهائی تهیدستان جامعه جستجو میکرد.. امین همانطور در روز های مبارزه در کنار رفقایش احساس غرور میکرد و بخود میبالید، آرزوی قلبیش این بود که روزهای پیروزی ستمدیدگان جامعە را در کنار آنها جشن بگیرد.
کردستان تنها سنگر بازماندە قیام
موج های قیام سراسر ایران را با سرعتی باور نکردنی پیمود. ارگان های حکومت شاهنشاهی یکی پس از دیگری و در زمانی کوتاه اسلامی شده و بە خدمت در آمدند. توده های مردم کردستان اعتمادی به جمهوری اسلامی نداشتند. فضای سیاسی کردستان سیکولار و نیروی دموکراتیک و رادیکال وزنه ای سنگین بود. مبارزات شهر های کردستان در فاز بالایی قرار داشتند و ارگان های مردمی از قبیل “بنکه هاو شورا ها” در سطوح مختلف برای اداره امور و حاکمیت مردم در تلاش بودند. توده های مردم تجارب ارزنده ای کسب کردند. این ارگان ها مکان و جایگاه تاریخی یافتند. حاکمیت شورا ها و بنکه ها برای جمهوری اسلامی قابل تحمل نبود و با فرمان جهاد خمینی جنگ و قتل عام بر مردم کردستان تحمیل گردید. کومه له ارگان های دیگری برای دفاع از دست آوردهای قیام سازمان داد. کردستان تنها سنگر باز مانده ی قیام شد.جنگ به مردم کردستان تحمیل شدو هجوم بە مردم بیدفاع شروع شد. تشکیلات و کادر های کومەلە در سازماندهی توده ها و جنگ مقاومت سربلند از بوته آزمایش درآمدند و بخشی از تاریخ پر شکوه جنبش عادلانه ی کردستان را رقم زدند.
جنبش بالنده و سکولارکردستان و نقش مکتب قرآن
در شهر مریوان مبارزین و انقلابیون پایگاه و محبوبیت خاصی داشتند و در میان توده های فقیر اعتبار و جایگاه عظیمی داشتند. قشر گسترده ای از معلمان پیشتاز و سکولاردارای افکار چپ و سوسیالیستی و مدرن بودند. در کردستان جریان مذهبی موسوم به مکتب قرآن، به رهبری احمد مفتی زاده شکل گرفت که مانع بزرگی در راه موفقیت جنبش کردستان گردید. جمهوری اسلامی اساسا حقوق ملت ها را برسمیت نمی شناخت و بر فریب، تزویر و باورهای خشک مذهبی تکیه داشت. مواضع وهمسویی جریان مکتب قرآن با حکومت توتالیتر به جنبش کردستان و آزادیخواهان لطمه سنگینی زد و مصائب فراوانی را ببار آورد که هنوز زخم کاری آن بر پیکر ملت کرد التیام نیافته و مردم کماکان از آن زجر میکشند. سپاه پاسداران در پادگان مریوان و در ساختمان ساواک مریوان جریان های که مخالف جنبش کردستان بودند زیر چتری سازمان داده بود و بشیوه ای قیاده موقت و مکتب قرآن را بعنوان ابزار کار بر علیه جنبش کردستان بخدمت گرفته بود. این دو ارگان هر روزه بر علیه آزادیخواهان مریوان و کومەلە توطئه گری میکردند. جمهوری اسلامی از مواضع و عملکرد آنها برای بشکست کشاندن جنبش مردم کردستان نهایت استفاده و بهره برداری کرد. این جریان از فتوای جهاد خمینی که در واقع رسما فتوای کشتار خلق ستمدیده کردستان بود،
پشتیبانی کردند. اعضای مکتب قرآن بعنوان مشاور خلخالی و چمران بخدمت در آمدند و آنچه در توان داشتند برای جمهوری اسلامی و بر علیه مردم کرستان انجام دادند. در شناسائی اسیران کومه له و زندانیان سیاسی مخالف رژیم با هیلیکوپتر به هر زندانی سر کشی میکردند، و در اعدام زندانیان با جمهوری اسلامی شریک هستند. جمهوری اسلامی و جنایاتش محرز و همه برآن واقف هستند و در حق مردم کردستان و اشغال این سرزمین بسان نازی ها و فاشیست ها عمل کرده است. امواج جنبش بالنده و مترقی در کردستان و در حقیقت مبارزات مترقی مردم کردستان، جریان هائی را که مخالف جنبش دمکراتیک کردستان و با رژیم اسلامی همسویی سیاسی داشتند در تنگنا و بن بست قرار داد. محاصره وجنگ افروزی رژیم در شهر مریوان کومەلە و مردم را بسوی مقاومت مردمی سوق داد.
تاکتیک شایسته ای از طرف کاک فواد و رهبری کومه ڵه اتخاذ گردید و منجر به کوچ گردید. کوچ به اهدافش رسید و مردم، با سر بلندی و افتخار بشهر باز گشتند. رژیم دو باره جنگ افروزی کرد و اطراف شهر را محاصره کرد. افراد مکتب قرآن در راه های ورودی و خروجی شهر مریوان مستقر شده و صورت و چشمان خویش را پوشانده و با پاسداران همکاری کرده و و انقلابیون مریوان را دستگیرکردند. در مجموع دوازده نفر از انقلابیون شهر را دستگیر و به زندان پادگان منتقل کردند. امین یکی از اسرا بود که کمتر از یک هفته در پادگان اسیر گردید. پدرمان فورا تقاضای دیدار و ملاقات خلخالی کرد. خلخالی پیشنهاد پدرمان را قبول و وعده دیدار را تعیین کرده و پدرمان برای ملاقات خلخالی بپادگان رفت. خلخالی نماینده مستقیم خمینی بە پدرمان وعدەی شرف داده بود که اسراء را آزاد خواهد کرد. اما دیری نگذشت که مردم کردستان شرف او را دیدند و آزمودند.
روز سوم شهریور ١٣٥٨، ٩ انقلابی را در پادگان مریوان تیر باران کردند. امین همراه برادران دیگرمان حسین ، فایق عزیزی، جلال نسیمی، بهمن اخضری، حسین و احمد پیرخضرانی، علی داستانی و احمد قاضی زادە توسط خلخالی جلادو سر سپردگان تیر باران شدند. امین این انسان صادق، انقلابی و پیشرو زود از میان ما رفت و غروب کرد. امین پیمانی صادقانه با انسان دوستی داشت وزندگی ٢٦ ساله او سراسردر پیکار و حمایت از حقوق محرومان گذشت. هر نمیتوان سیمای رئوف، مهربان و انقلابی امین را از خانه ی “دل” بیرون کرد. با مرگش سرشک سوزان از دیده ها بارید .
شوک و ماتم در مریوان
روز سوم شهریور ١٣٥٨ خورشیدی، پیکر بخون خفه و لت و پار شده ٩ انسان آزاده و انقلابی که بدون دادگاهی و محاکمه و بدون وکیل در پادگان مریوان با همدستی ارتجاع محلی توسط پاسداران جمهوری اسلامی اعدام شده بودند به مساجد و بیمارستان مریوان انتقال یافت. پس از مدتی جسد های امین و حسین بە زادگاهشان در روستای آلمانه رسید و در مسجد روستا مراسمی برای خاکسپاری آنها که روز بعد در قبرستان تاله سوار انجام میگرفت ترتیب داده شد. دشمنان آزادی و دموکراسی چنین پنداشتند که با تیرباران کردن امین و سایر برادران و همرزمانشان میتوانند روحیه انقلابی رنجبران کردستان را در هم کوبند وبی تفاوتی را بر مردم آزادیخواه تحمیل کنند.
می خواستند کە نفوذ اجتماعی کادرهای کومه له رااز افکار عمومی و دیده های بینا پنهان سازند. اما تاریخ با میل و اراده حکومت های توتالیتر مسیرش را طی نمیکند. بربریت و جنایاتی که نسبت به مردم کردستان انجام دادند تنها موجب انزوا و تنفر بیشتری از فاشیزم جمهوری اسلامی گردید. جانباختگان راه آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم کماکان در تاریخ ملت کرد سربلند و مورد احترام همگان بوده و بصورت سمبلی جاویدان در صفحات تاریخ جنبش کردستان ثبت شده اند. شایان توجه است که روحیه دایه بهیه این مادر برجستە و فداکارهمه نگاه ها را بخود جلب کرده بود وباور کردنی نبود کە وی در این مصیبت بزرگ با چنین روحیەای برخورد نماید. دایه بهیه دریا دل و با روحیه و اراده ی محکم، پذیرای این سوگ و ماتم شد و الحق شایسته احترام و ستودنی بود.
مهمانان تاله سوار
تاله سوار گورستان روستای آلمانه است و در دو کیلومتری روستا واقع شده است. بعد از سوم شهریور ١٣٥٨ ، این گورستان وزن سیاسی وجایگاه دیگری یافت. اولین مهمانان تاله سوار درجنبش مقاومت منطقه ی مریوان رفقا حسین و امین بودند. شش روز بعد، کاک فواد رهبر کاریزماتیک جنبش کردستان مهمان شد. و در مراسم جان باختگان پیشروان آزادی و دموکراسی علاوه بر فامیل و خویشاوندان، شمار عظیمی از مردم حق شناس اورامان و مریوان در مراسم خاکسپاری شرکت کردند. برای خانوادەی ما تراژدی تکاندهندەای بود که امواج آن پیکر خانواده را بلرزه در آورد. آنها از مبارزینی بودند که نامی پرارج و جاویدان، در تاریخ مبارزات خلق کرد به ثبت رساندند.
همانگونه که صداقت هرگز فنا نمی پذیرد، یاد و جسارت آنها نیز هیچگاه به وادی نسیان سپرده نمیشود. در ان شرایط فوق العاده سخت، دایه بهیه اعتماد به نفس ایمان راسخ و دلی مالامال از بردباری داشت و آن سوگ دردناک و عظیم را شجاعانه تحمل کرد. سنگ قبر های شهدای تاله سوار توسط فاشیزم اسلامی و با همکاری مزدوران محلی تا حال چهار بار شکسته و نابود و تخریب شده اند. دشمنان آزادی و پیروان افکار خشک و متحجر با نابودی فیزیکی امین و برادرانش و سایر انقلابیون، خواستند که تلافی تاثیر گذاری کومه له را بر پیشبرد انقلاب و رهایی خلق کرد، آز آنها و مردم محروم کردستان بگیرند. اما جنایات جمهوری اسلامی که اعمال نازیست ها و فاشیست ها را تداعی میکند، تنها تنفر و انزجار مردم شریف کردستان وایران را نسبت به سیاست های رژیم جمهوری اسلامی هر چەبیشتر دامن میزند.
مراسم روز چهلم جان باختگان
جنبش مقاومت و دفاع مردم کردستان از آزادی و دموکراسی حکومت جمهوری اسلامی را در پهنه ی کردستان با رسوایی و شکست روبرو ساخته بود. حکومت به نیرنگ و فریب پناه برد و در راستای توطئه ، وقت کشی و در عین حال تجدید قوا به جمع آوری نیرو مشغول بود، تا حمله دوم رابە کردستان سازمان دهد. خلق کرد در مبارزات دمکراتیک و مدنی و در جنگ مسلحانه ضربات مهلکی بر دشمن وارد ساخته بود. جوانان و مردم مناطق اورامان و مریوان برای قدر دانی و ابراز همدردی و بزرگداشت روز چهلم شهیدان با در دست داشتن پلاکارد ها و شعار دادن به آلمانه آمدند. تمام کوچه و پس کوچه های آلمانه را با شعار دادن پیمودند و سپس به خانه ی شهیدان آمدند. از طرف دایه بهیه و عموم اعضا خانواده از آنها استقبال گردید و همدلی و همدردی انها قدردانی و تشکر شد.
* رفیق عثمان روشن توده دورانی طولانی فعالیتهای سیاسی مشترک با رفیق امین داشته، و در این زمینه باارسال خاطرات گرانبها مرا درنگارش یادنامه او یاری فراوان داد، بدین وسیله از آن عزیز قدردانی و تشکر میشود.
**نوشتن این یاد نامه ، بدون کمک های بیدریغ خواهرانم فایزه و ملکه و برادرانم عبدالله ، رضا و حشمت ممکن نبود و صمیمانه از انها سپاسگذارم.
رشاد- مصطفی سلطانی
آذر ماه ١٣٩٠ خورشیدی – نوامبر ٢٠١١ استکهلم، سوید
آلبوم عکسها