حسن قزلجی در خانودەای روحانی و تحصیل کردە در سال ١٩١٤ میلادی در شهر بوکان چشم بە جهان گشود، از همان اوان کودکی مشغول تحصیل شد، در اوایل تحصیل نزد پدرش ملا علی و بعدها نزد “ملا محمد فوزی” و همچنین عمویش “ملا احمد تورجانی” بە تحصیلات ادامە داد، و برای تدام تحصیل علم و دانش بە برخی مناطق در کردستان عزیمت نمودە است و در ادامە در مهاباد مشغول خدمت در فرمانداری و همچون جانشین و معاون فرمانداری مهاباد خدمت نمودە است.
آنزمان کە “کوملە ژک” و معاعقب آن جمهوری کردستان تاسیس شد بە عضویت مخفیانە و با نام مستعار” ژیر” وارد عرصە سیاست شد و در پی آن و بدلیل سواد و تجربیاتی کە داشت مجلە “هەلالە” کە زبانحال “اتحاد جوانان دمکرات کردستان شاخە شهر بوکان بود را تاسیس نمود و همچنین مقالاتی را نیز برای روزنامە کردستان نوشتە و ترجمە کردە است، بعد از اینکە حکومت جمهوری کردستان در مهاباد برچیدە شد بە کردستان عراق عزیمت نمود و در روستای “سیتک” نزد “شیخ لطیف حفید” سکنی گزید و آنجا نیز دست از فعالیتهای روزنامە نگاری برنداشت و همراە “غنی بلوریان” مجلەای تحت عنوان “ڕێگا”(راە) را منتشر کـرد.
با توجە بە شرایط مخاطرە آور کە آنزمان حاکـم بود و احتمال دستگیریش نیز قوت گرفت بە ناچار بە “بغداد” کوچ اجباری کرد و برای ادامە حیاتش مجبور بە کارهای کارگری و پادویی و دستفروشی کرد و بعد از مدتی بە “سلیمانیە” عزیمت کرد و در آنجا مشغول عکاسی شد و در عزیمت دوبارە بە “بغداد” در رستوران “عبداللە شریف ” بە منشی گری مشغول شد و از سوی پلیس دستگیر میشود و حدود یکسال زندانی میشود در ماە آوریل سال ١٩٥٤ میلادی حکومت مرکزی عراق وی را بە حکومت ایران تحویل میدهد اما دوبارە میگریزد و بە عراق بازمیگردد و اینبار در “بازیان” سە سال مشغول کار و فروش توتون و تنباکو شد..
بعد از چهاردهم ماە جولای سال ١٩٥٨ از دلهره و ترس و اضطراب رهایی یافت و در مجلات و روزنامەهای متعدد شروع بە ادامە فعالیتهایش کرد، در سال ١٩٦١ از عـراق خارج شد و در بلغارستان سکنی گزید و در رادیوی “پیک ایران” مشغول بە فعالیت شد، در سال ١٩٦٥ همراە با “دکتر قاسملو” و ” کریم حسامی” روزنامە “کـردستان” را بە چاپ و انتشار رساند، در آن سالها بە عضویت “حـزب تودە” در آمد و از آنجا نیز نوشتەها و مقالات خود را برای مجلات و روزنامەهای کردی عـراق میفرستاد.
بعد از فروپاشی نظام پادشاهی در ایران مجددا بە زادگاهش بوکان بازگشت و در پی وظیفەایی کە حـزب تودە بر دوشش گذاشتە بود بە تـهران عزیمت نمود، در هفدهمین کنگرە حزب تودە همچون عـضـو کمیتە مرکزی حزب تودە انتخاب شد و بە مسئولیت ارتباطات برون مرزی مشغول فعالیت گشت و همزمان روزنامە “نامە مردم ” کە زبانحال حزب تودە بود را بە زبان کوردی انتشار میداد کە حکومت جمهوری اسلامی فعالیت و حضور حزب تودە را منع نمود و اعضای این حزب را دستگیر کرد و حسن قزلجی هم در تاریخ ٥/٠٢/١٩٨٣ از سوی رژیم اسلامی دستگیر میشود و بعد از چند ماە آزار و شکنجە در نوامبر همان سال در سن ٦٩ سالگی در زیر شکنجە دست نشاندەهای رژیم اسلامی ایران به استقبال مرگ میرود و جان میبازد و جسدش در گورستان” بهشت زهرا ” در تهران بە خاک سپردە میشود.
حسن قزلجی داستان نویسی متبحر و آگاە بود، مقالە نویسی سیاسی کار و مستعد در زبان و روزنامەنگاری توانا بود، اکثر آثار او چاپ شدە است.
ایشان سیزدە مقالە را ترجمە کردە است و اولین داستان حسن قزلجی تحت عنوان ” آسمان در سینمای کردستان” منتشر شدە است.
استاد حسن قزلجی آثار فاخر ذیل از خود بە یادگار گذاشتە است:
“صلح طلبی(پاسیفیسم) روستایی و قرارداد دو طرفە” نوشتە حسن قزلجی و” عبدالرحمن زبیحی” ۱۹٥۹ میلادی بغداد
“لبخند گدا ” حاوی تعدادی داستان کوتاە ۱۹۷۲ بغداد
آثار چاپ نشدە ایشان : “تئوری ادبی” ترجمە از زبان بلغاری
“زبان سیاسی اجتماعی” ترجمە
“داستانهای کوتاە انگل کارلیچڤ” ترجمە از زبان بلغاری