وقتی خانم سیمین فیروزی، مادر رفیق رحمت شریفی برای آوردن جنازە وی مراجعە می کنند. از وی تقاضای ٩٠٠٠ تومان بابت شلیک ٩ گلوله بە رفیق رحمت کرده بودند.
رفیق گرامی و عزیز، رحمت شریفی متولد سال ١٣٣٨ بود و در سوم مهرماە ١٣٦٠ همراە حسن عزیزپوراقدم، معلم ریاضی مدرسە راهنمایی ١٤ آذر سردشت، هنگامی کە تنها ٢١ سال سن بیشتر نداشت، بە جرم عضویت در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران(اقلیت) توسط جلادان جمهوری اسلامی در زندان تبریز، اعدام گردید. رفیق رحمت در طول بازداشت، تحت شدیدترین آزار و شکنجەها قرار گرفت، اما هرگز حاضر بە اقرارو تسلیم در برابر شکنجەگرانی مانند شهابی، علی صفوی، اکبر و رسولی نشد. این اشخاص از شکنجەگران آندورە زندان سردشت بودند کە در بازجویی و شکنجە وی و سایر زندانیان سیاسی سردشت نقش اصلی را داشتند.
رفیق رحمت شریفی علاوە برعضویت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران(اقلیت)، و مسئولیت تشکیلاتی این سازمان در سردشت، اولین معلم جانباختە عضو “جمعیت دموکراتیک معلمان مبارز کردستان” هم بود به کار آموزش و سوادآموزی کودکان شهرها روستاهای کردستان می پرداختند. رفیق رحمت در سالهای ٥٩ و ٦٠ هنگامی کە همە شهرهای کردستان جز مهاباد وبوکان، در نتیجە جنگهای طولانی دور دوم جنبش مقاومت مردم کردستان، بە اشغال اسلامی در آمدە بودند، رفیق اعلامیه ها و نشریات این سازمان را از شهرهای مهاباد و سپس بوکان به سردشت می آورد و با تحمل خطرات فراوان، آنان را در اختیار رفقا و دوستانش برای پخش و توزیع قرار می داد.
آخرین بار نیز یک ساک پراز نشریه کار و نامه های تشکیلاتی، بدام مزدوران جمهوری اسلامی افتاد، و با تحمل شکنجه های بسیار حتی حاضربە افشای کوچکترین اسرار تشکیلاتی رفقا و دوستان خود نشد. رفیق رحمت شریفی در میان تودەهای مردم سردشت و حومە، چهرەای شناختە و با نفوذ بود. وی رفیقی صادق و آگاە بە مسائل سیاسی و اجتماعی بود، در سالهای ٥٧ و ٥٨ و حتی ٥٩ تا زمانی کە سردشت هنوز تحت کنترل نیروهای سرکوبگر رژیم قرار نگرفتە بود، در بحث های خیابانی با شور و شوق فراوان شرکت می کرد.
وی همیشە تعدادی کتاب زیر بغل داشت و آن را در اختیار رفقایش قرار می داد و اکثر اوقات فراغت خود را در کوە “شاخی جو”، بیرون شهر سردشت صرف مطالعە و یا بحث با رفقا و دوستانش می کرد. رفیق رحمت در ارتقای آگاهی دوستان و رفقایش صمیمانە تلاش می کرد و همیشە با دل فراوانی سعی می کرد، اندوختەها و تجارب خود را با رفقا و دوستانش تقسیم نماید. سخت ترین دوران زندگی رفیق رحمت دوران انشعاب اقلیت و اکثریت بود و هزیمت و سردرگمی بسیار گستردەای بود کە دامنگیر مبارزین و فعالین فدایی شدە بود. دو تن از رفقای بسیار نزدیک وی نیز در پاییز سال ٥٩ اندکی بعد از انشعاب در زندان ارومیە بە جوخەی اعدام سپردە شدە بودند. این رفقا منصور خسروی و فخریە شیدایی بودند.
وقتی خانم سیمین فیروزی، مادر رفیق رحمت شریفی برای آوردن جنازە وی مراجعە می کنند. از وی تقاضای ٩٠٠٠ تومان بابت شلیک ٩ گلوله بە رفیق رحمت کرده بودند. سیمین خانم با وجود اینکە سن زیادی نداشت، و سابقەی هیچگونە عارضەی قلبی نیز نداشت، بر سر ضربە ناشی از غم از دست دادن فرزندش، متآسفانە دچارسکتە مغزی شد، و چند سال بعد جان خود را از دست داد. خانم فیروزی، نمونه یک مادر فداکار و دلسوز، و مادر سه پیشمرگ کومه له هم بود.
آخرین جملاتی کە قهرمان زندەیاد رحمت شریفی قبل از تیرباران شدنش نوشت چنین بود. (وصیتنامە)
آلبوم عکسهای زندەیاد رحمت شریفی
نامەهای زندەیاد رحمت شریفی