Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

برخورد او در زندان به همبندهایش درس­های بزرگی داد، تا جایی که شخصیت او برای دشمن هم قابل احترام بود

kemal rahimian (3)
زندەیاد مهندس کمال‌الدین رحیمیان کردستانی

کمال‌الدین رحیمیان کردستانی درسال ١٣٢٤ در سنندج بدنیا آمد. او دورە دبستان و دبیرستان را در شهر سنندج به اتمام رساند. کمال رحیمیان اولین آرشیتکت کُردی بود که در دانشگاە تهران فارغ التحصیل شد. اوبا کار مهندسی خود تلاش میکرد بر معماری شهر سنندج تاثیر بگذارد. اوانسانی ثروتمند بود ولی هیچ گاە مردم فقیر جامعه­اش را فراموش نکرد. دردوران رژیم پهلوی، شهرداری از مردم حاشیه نشین شهرها برای ساختن خانه­های کوچک ١٠ ، ١٥ متری نقشه ساختمانی با امضای رسمی یک مهندس طلب می­کرد. این کار مستلزم هزینه زیادی برای این مردم تهیدست بود. مهندس کمال بدون هیچ چشم داشتی این کار را برای آنها انجام میداد. او رفیق و دوست نزدیک ساعد وطندوست بود و در دوران تشکیلات مخفی کومه­له از همه امکانات زندگیش برای این تشکیلات دریغ نمی­کرد. او در راهپیمایی مریوان- سنندج در سال ١٣٥٨ یکی از سازماند­هندگان صدا، موسیقی، فیلمبرداری و احداث استراحت­کاه راه­پیمایان بود. در تظاهرات­ها و تحصن بزرگ شهر سنندج یکی از فیلمبرداران و سازمان دهندگان این تحصن بود.    

کمال رحیمیان درسال ١٣٦٠ در تهران به اتهام همکاری با “ضد انقلاب” دستگیرشد.  خانه مجلل و زیبایش در سنندج که در دوران آزادی شهرها محل برگزاری جلسات و پیشوازی از مهمانانی چون ماموستا شیخ عزالدین بود، با دستگیری وی به ­دستورسپاە پاسداران مصادرە شد. با اینکه او هیچ­گاە با کومه­له کار تشکیلاتی نکردە بود ولی تا آخرین لحظات زندگیش خود را هوادار کومە‌له معرفی کردە بود و به همین “جرم” در شهریور سال ١٣٦١ اعدام گردید.

مهندس کمال بدون هیچ چشمداشتی

نقشەهای مهندسی ساختمان ڕا برای حاشیەنشینان تهیە و امصاء میکرد

او در زندان نمونەای از مقاومت بود و روحیە‌ای قوی داشت. یکی از هم بندهایش به اسم محمود باوەریز در مورد او چنین میگوید : «مهندس کمال به زندانیان بسیار روحیه میداد و به آنها کمک میکرد. هرکس در مورد پروندەاش دچار مشکل میشد با او مشورت میکرد او به همه ما روحیه میداد و ما را به مبارزە و مقاومت دعوت میکرد. او رهبری اعتراضی را که بر علیه خشونت نسبت به زندانیان میشد پیشبرد و سازماندهی کرد و فکر میکنم این حرکت اعدام او را تسریع کرد. او نمونه یک انسان کمونیست بود که ما در زندگی روزانه­اش آنرا میدیدم. برخورد او در زندان به همبندهایش درس­های بزرگی داد، تا جایی که شخصیت او برای دشمن هم قابل احترام بود.»      

پِدرام ١٩ ساله، تنها پسر کمال رحیمیان، بعد از اعدام پدرش به پیشنهاد سپاە پاسداران او را به خانه پدریش بردند با این  وعدە که خانه را به اوپس خواهند داد. به محض ورود او محل اعدام پدرش را در آن خانه به او نشان  میدهند. این جوان ١٩ ساله با وارد شدن این شُک به وی همان شب در اثر سکته درگذشت و بدین ترتیب جمهوری اسلامی  جنایتی دیگر را به اسم خود ثبت کرد.  همسر او نیز چند سال بعد از مرگ پسرش فوت کرد. بر گرفته: از مصاحبه با ساعد وطندوست در مورد مهندس کمال ڕحیمیان.

کتاب: شقایقها بر سنگلاخ
نویسندە: گلرخ قبادی

Gole-Qobqdi1-1