زنده یاد شریف یوسفی فرزند احمد و بانوی گرامی، زینب در مورخه ۱۹ مهر سال ۱۳۴۳ شمسی در روستای “کلبرزخان” به دنیا آمد. خانواده زنده یاد شریف در حالیکه خانواده ایی کم بضاعت بودند اما فرزندشان را برای ادامه تحصیل روانه مهاباد می کنند. چند ماه قبل از اعدام زنده یاد شریف ،صبح زود که برای خرید نان به سمت نانوایی می رود از سوی ماموران امنیتی دستگیر می شود و برای بازجویی از وی ،به اداره اطلاعات مهاباد انتقالش می دهند و بعد از تحمل آزار و شکنجه بسیار در زندان مهاباد به زندان ارومیه منتقل می شود. یکی از رفقای زنده یاد شریف که همزمان با او دستگیر شده بود اینگونه تعریف می کند: شریف به نزد من آمد و به من گفت من را آنچنان تحت شکنجه و آزار قرار دادەاند که طاقت این همه شکنجە و آزار را ندارم و به آنان گفتەام که هر تهمتی که میخواهند به من روا بدارند تا برایشان تایید نمایم و امضایش کنم تا در اسرع وقت من را اعدام کنند. کسانی که زنده یاد شریف را می شناختند اینگونه تعریف می کنند:
زنده یاد شریف انسانی آرام و سر به زیر و قابل اعتماد بود و مدام ،قلبش برای مردم تحت ستم و محروم از آزادی می طپید. شخصیت خاص زنده یاد شریف همه را وا داشته بود که شیفته وی شوند و هر کس برای اولین بار او را دیده بود هیچ وقت از خاطرش نمی رفت.
مزدوران رژیم در نامه ایی که پیشتر آماده کرده بودند ،زنده یاد شریف را به این موضوع تهمت بار کرده بودند که در جریان درگیری”بردیش” شرکت نموده است و در این درگیری مسلحانه آر پی جی در دست داشته است و این همچون اعتراف به شمار رفته بود و بنابر همین تهمت او را در تاریخ ۷/۱١/١٣٦٠ همراه با ۱۴ جوان مهابادی بیگناه در سن هفده سالگی اعدام می کنند.
روزنامه اطلاعات مورخه ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۶۰ شمسی در بیانەای که از سوی دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه رسانەایی کرده بود اینگونه نوشته بود: به نام خدا
(سزای کسانی که با خدا و رسول خداوند می جنگند و فساد را رواج می دهند کشتن می باشد.) “قرآن کریم”
پانزده نفر که طرفدار مسلحانه گروهی ناقانونی و محارب دمکرات بودند به جرم شورش مسلحانه بر ضد جمهوری اسلامی ایران و عضویت در حزب منحله دمکرات و شرکت در فعالیت و اغتشاش و تظاهرات غیر قانونی و قتل عام و سوزاندن برادران پاسدار و ارتشی ،کمین کردن و به شهادت رساندن آنان در روستاهای دارلک، کوسه کهریز ،اگریقاش، تپه صفایی، بردەرشان و درگیری داخل شهر مهاباد در مناطق میدان آرد، چهار راه آزادی ،میدان آهنگران و شهربانی مهاباد بر اساس اعترافات خودشان و مدارک موجود و شاهدان موجود در پرونده شان که در اختیار دادگاه انقلاب ارومیه قرار دارد دشمن خدا و رسول خداوند ،مرتد تشخیص داده شدەاند و حکم اعدام بر روی آنان اجرا می شود. حکم صادر شده در روز دوشنبه هفتم دی ماه سال ۱۳۶۰ به اجرا رسید.
اسامی اعدام شدگان به صورت ذیل می باشد:
۱.شریف یوسفی فرزند احمد
۲.رحمان علی راست فرزند علی
۳.جعفر لاله عباسی فرزند قادر
٤.رحمان سواره فرزند خدر
٥.محمد حسین پور فرزند عزیز
۶.علی بلوری فرزند مصطفی
۷.خسرو خاوریان فرزند ابراهیم
٨.عزیز حاج عبدالله فرزند عبدالله
۹.کمال موغمی فرزند محمد
۱۰.عزیز صابونچی فرزند مصطفی
۱۱.عطاالله موفقی فرزند محمد خلیل
۱۲.رسول حسن زاده فرزند محمد
۱۳.سید حمید حسینی فرزند سید ابراهیم
۱۴.حسن بامداد فرزند مطلب
۱۵.رزگار خاتمی فرزند یوسف
با علنی شدن این خبر ناگوار ،خانوادەهای قربانیان ،ماتم بار و اندوه بار شدند و فامیل و آشنایان خانوادەهای قربانیان بدور آنان گرد آمدند، خانوادەهای عزا دار برای تحویل اجساد فرزندانشان عازم ارومیه شدند. مسئولان دولتی برای تحویل اجساد قربانیان به خانوادەها اعلام می کنند که تا پول گلولەهایی را که برای کشتن اعدامیان استفاده شده را پرداخت نکنند اجساد را بە آنان تحویل نمی دهند و همچنین باید شیرینی هم تقدیم آنان کنند!!
و یک کلمه در مورد قربانیان به زبان نیاورند که متاسفانه اجساد را به آنان تحویل ندادند.
مسئولان زندان و دادگاه انقلاب اسلامی به آنها می گویند: ناراحت نباشید ،ما اجساد را طبع شریعت اسلامی کفن و دفن کردەایم.
شنیدن این نطقها ،خانواده های داغدار را راضی نمی کند و با پیگیریهای مداوم و بعد از گذشت حدود هفت ماه و با مراجعات متعدد به شهرهای مختلف و با نوشتن نامه و درخواستهای زیاد به مسئولان دولتی و حکومتی، هئیتی از تهران آمد و اجساد قربانیان را که در حاشیه دریاچه ارومیه دفن کرده بودند به خانوادەهای اعدامیان تحویل دادند. همه اجساد را در محفظەایی نایلونی پیچانده بودند و بدون اینکه لباس و کفشهای آنها را در بیاورند، چال کرده بودند.
اجساد را در گورستان باغ رضوان قطعه ۱۹ شهر ارومیه مجددا به خاک می سپارند .
پدر زنده یاد شریف اینگونه تعریف می کند:
وقتی جسد شریف را دیدم در محفظەایی نایلونی پیچانده شده بود ،دست و پایش شکسته شده بود و جسدش خیلی به هم ریخته و آشفته شده بود. پدر شریف در باورش نمی گنجید که این جسد پسرش باشد و بعدا مزدوران رژیم خودشان ،اجساد قربانیان را به ارومیه منتقل می کنند و در گورستان “رضوان” به خاک می سپارند.
بعد از خاک سپاری اجساد به خانوادەهای قربانیان اعلام می کنند که اجساد را در اینجا به خاک سپرده اند اما خانوادەها تاکنون نیز در واقع نمی دانند که این گورها متعلق به فرزندانشان است یا نه!
بعد از اعدام این زنده یادان ،نزدیکان این ۱۵ قربانی با پیگیریهای مداوم که اسنادش در اختیار “بنیاد نمران” قرار دارد، اولین بار اجساد آنان را به خانوادەهایشان نشان می دهند و بعدا به گورستان رضوان ارومیه انتقالشان می دهند.
زمانیکه تلاش خانوادەها برای اثبات بی گناهی این زنده یادان به استماع مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی می رسد ،آشکار می شود که همه تهمت های دادگاه ارومیه که به این قربانیان نسبت داده شده بود کاملا بی اساس بوده است، مسئولان جمهوری اسلامی ایران سعی می کنند که این تهمت های بی اساس را که به قیمت جان این بی گناهان تمام شده بود را با پیشنهاد پول به خانواده های آنان جبران نمایند و با وعده تقدیم ماشین و وعده وعیدهای دیگر سعی کردند که خانوادە قربانیان هیچ گونه واکنشی در مقابل انجام این جنایت و جرم غیر انسانی نداشته باشند اما این خانوادەها این وعده وعیدهای رژیم را سرفرازانه رد کردند و درخواست اجرای عدالت و دادپروری را کردند که این درخواست برحق آنان ،نادیده گرفته می شود و جمهوری اسلامی این جرم را همچون سایر جنایتهای دیگرش به کارنامه لبریز از جرم و جنایتش می افزاید.
خانواده زنده یاد شریف به غیر از تعداد کمی عکس از وی و یک نقاشی طراحی شده که با دستان خود زنده یاد رسم شده بود هیچ یادگاری دیگری ندارند و در واقع مزاری نیز از فرزندشان وجود ندارد که بر سر آن دلشان را التیام ببخشند و اشکی نثارش بکنند.
بنیاد نمران یاد این پانزده زنده یاد و همه زندە یادان کردستان را گرامی می دارد و خانواده های این بزرگواران را در آغوش میگیرد.
اسنادی کە نمایانگر تلاش والدین این مجموع از اعدامشدەگان میباشد کە بیگناه بە جوخە اعدام سپردە شدند