Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

زندەیاد “علی جهانگیری” فرزند خانم زبیدە و آقای حسین جهانگیری (حسین بفراو)، در سال ١٣٤١ چشم بە جهان میگشاید.  بە سن تحصیل کە میرسد، وی را بە مدرسە فرستادە و در کمال حیرت مشاهدە مینمایند کە فرزندشان بسیار باهوش و درسخوان میباشد. همگی زندەیاد علی را همچون شخصی زرنگ و هوشیار میشناختند و وەی را چنین بیاد میآورند.

همزمان با رشد و بلوغ سنی آن زندەیاد، رشد و بلوغ فکری ایشان نیز شکوفا میشد و بیشتر بە ظلمهای ملی کە بر ملتش روا میداشتند آگاه و آشنا می‌گشت. انقلاب مردم ایران کە در سال ١٣٥٧ بە ثمر رسید، او دانش‌آموز کلاس اول دبیرستان بود. در این ایام بود کە باوەرهای ملی و میهندوستی را با باوەرهای سیاسیش گرە میزند و در صفوف اعضأ حزب دمکرات کوردستان ایران جای میگیرد و بە انجام وظیفە ملی خود میپردازد و در هستەهای مخفی آن حزب مشغول بە کار میشود.

کسانی کە آن زندەیاد را از نزیدک میشناختند یا همرزمش بودند، زندەیاد علی را بە عنوان شخصی مسئولیت‌پذیر، جدی و دلسوز میشناسانند کە در انجام وظایفش پشتکار داشت و خستگی ناپذیر بود.

متأسفانە در یک شبیخون گستردە در سطح شهر، و بە نیت فشارآوردن بە اهالی شهر و اذیت و آزار آنان، زندەیاد علی در ساعت ٥:٣٠ بامداد در منزل شخصی خودشان بە صورتی بسیار وحشیانە دەستگیر و بە شکنجەگاههای سپاه پاسداران می‌برند و در مدت‌زمان بسیار کوتاه و بدون هرگونە دادرسی قانونی و انسانی همراه با یەکی از دوستان و همسایگان خویش بە نام زندەیاد “ناصر بلالی” در مورخە ٢/٨/١٣٦٠ تیرباران می‌شوند و پیکر پاکشان را در غسالخانە مهاباد رها میکنند کە متعاقبأ خانوادە آن مظلومان مطلع گشتە و پیکر بیجان و شکنجە شدە و تیر خوردە فرزندانشان را در مزارستان مهاباد تدفین می‌نمایند.

یادشان جاوید.