Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

زنده یاد منصور احمدی فرزند شهید محمدرضا بگ نی در سال ۱۳۲۴ شمسی در روستای نی از توابع شهرستان مریوان دیده به جهان گشود. منصور احمدی دو سال بیشتر سن نداشت که پدرش محمدرضا بگ مبارز و خوشنام، بدست عوامل و مزدوران رژیم شاهنشاهی دستگیر و همزمان با اعدام پیشوای ملت کورد قاضی محمد در مهاباد و همچنین اعدام چند تن از خانواده فیض اله بیگی در سقز، وی را نیز اعدام میکنند و زنده‌یاد منصور را در همان دوران کودکی از نوازش و مهر و محبت پدری محروم میکنند‌. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای نی و دوران دبیرستان را در شهر مریوان به پایان می‌رساند. در دوران جوانی با جوش و خروش مثال زدنی و حس ملی‌گرایی که همانند پدرش در وجود وی نیز ریشه دوانیده بود را مبارزه با رژیم ستمشاهی را برمی‌گزیند و به عضویت یکی از جنبش‌های آزادی‌خواه می‌پیوندد و بصورت نهانی فعالیتش را آغاز می‌کند.

پس از دستگیری یکی از همرزمانش ناچار به ترک وطن شده و در سال۱۳۴۲ به جنوب کوردستان(کوردستان عراق) می‌رود. طی مدت دوسال و نیم که در آنجا ساکن بود با جنبش‌های آزادی‌خواه و مبارز شرق کوردستان(کوردستان ایران) آشنا شده و به صفوف آنان می‌پیوندد. پس از بازگشت به ایران ناچارا خودش را تسلیم نیروهای حکومتی می‌نماید و پس از مدتی او را به سربازی اجباری می‌فرستند. وی پس از مدت کوتاهی متوجه می‌شود که نمی‌تواند این اجبار را تحمل کند و در سال ۱۳۴۵دوباره به جنوب کوردستان رفته و به عضویت حزب دموکرات کوردستان (ایران) درمی‌آید.

زنده‌یاد منصور در واپسین روزهای سال ۱۳۴۹به زادگاهش برگشته و در شهر مریوان ساکن می‌شود. به گفته همشهریانش منصور فردی بود که همواره در راستای خدمت به ملت کورد و آزادی کوردستان تلاش و مبارزه می‌کرد و تمام توان خودش را صرف این هدف میکرد و مردم مریوان نیز از او بعنوان فردی خوشنام و قابل اعتماد و مبارز یاد می‌کردند. پس از روی کار آمدن رژیم دیکتاتوری و جنایتکار جمهوری اسلامی، زنده یاد منصور دوباره به صفوف مبارزان حزب دموکرات پیوسته و بطور مخفیانه در داخل شهر مریوان به فعالیت میپردازد. در سال ۱۳۶۰ توسط نیروهای اطلاعات مریوان دستگیر و پس از تحمل وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها چون نمی‌توانند از او اعتراف بگیرند بعد از ۸ ماه وی را آزاد می‌کنند، هرچند پس از آزادی نیز نیروهای سرکوبگر رژیم مداوم او را تهدید کرده و چندین بار نیز او را مجبور به تغییر محل کارش می‌کنند. این فشارها تا سال ۱۳۷۰ نیز همچنان ادامه می یابد و در این بین نیروهای اطلاعات مریوان با همکاری فرمانداری مریوان و اطلاعات سنندج با طرح نقشه‌ای او را برای ملاقات با استاندار کردستان به سنندج می‌فرستند که معلوم شد در همان اتاق استاندار توسط نیروهای اطلاعات سنندج دستگیر می‌شود.

پس از گذشت چهار ماه بی‌خبری خانواده از وضعیت زنده یاد منصور و پس از پیگیری‌های فراوان سرانجام بطور غیر رسمی به خانواده اطلاع داده می‌شود که منصور احمدی را به زندان زیرزمینی اطلاعات بردند و تا یکسال نیز ممنوع الملاقات می‌باشد. پس از گذشت یکسال و پیگیری خانواده به آنها اجازه ملاقات کوتاهی را می‌دهند و تهدید می‌کنند که حق ندارید بغیر از احوالپرسی سوال دیگری از او بپرسید. اما زنده یاد منصور در اولین ملاقاتی که با خانواده‌اش داشت با شجاعت تمام در مورد اعمال آزار و شکنجه های وحشیانه ماموران رژیم آخوندی که در طی این یکسال بر او تحمیل کرده‌اند سخن می‌گوید. همچنین با اشاره به اینکه این رژیم جای هیچگونه اعتماد و اطمینانی نیست، اعلام میکند مگر در خواب ببینند که با آنها همکاری کنم. زنده‌یاد منصور میگوید که رژیم رژیم آخوندی در ازای همکاری با آنها قول کمک مادی زیاد و پست و مقام اداری را به او داده‌اند و او نیز در جواب گفته که حاضر نیست کرامت و عزت و آزادی خودش را حتی در ازای کل حاکمیت نیز به معامله بگذارد و هیچگاه تن به مزدوری برای رژیم نخواهد داد.

زنده‌یاد منصور احمدی پس از تحمل ۱۶ماه اسارت و تحمل انواع شکنجه و آزارهای جسمی و روحی و دست رد زدن به پیشنهاد همکاری از سوی رژیم جنایتکار آخوندی، مورد نفرت و غضب مأموران و جلادان رژیم قرار گرفته و در مورخ ۱۴/۶/۱۳۷۱ او را به جوخه های مرگ سپرده و شهید دیگری به کاروان شهدای کوردستان اضافه شد تا دشمن سفاک آخوندی بداند که راه پدر منصور و سایر شهیدان راه آزادی در کوردستان همچنان ادامه دارد و ادامه خواهد داشت.

پیکر پاک شهید منصور احمدی، بدون اینکه به خانواده‌اش تحویل داده شود مخفیانه توسط رژیم جنایتکار آخوندی در گورستان بهشت محمدی شهر سنندج دفن میگردد و خاک پاک کوردستان یکی دیگر از فرزندان مبارز این سرزمین را در آغوش می‌گیرد. یاد و نام شهید منصور احمدی و تمامی شهدای ملت کورد که در راه آزادی و مبارزه با ظلم جانشان را فدا کردند جاودانه خواهد ماند.

نویسنده: چەکۆ احمدی فرزند زنده‌یاد منصور احمدی