زندەیاد خالید دانشپژوه فرزند “کریم” و “زینب عبدلەپور” در تاریخ ٢٤/٦/١٣٣٦ در شهرستان مهاباد چشم بە جهان گشود و مراحل تحصیلی را در همان شهر سپری کردە و با مدرک فوق دیپلم ریاضی بە خدمت آموزش و پرورش درآمدە و در مدارس دورە راهنمایی آن شهرستان در پست یک معلم شروع بە کار مینماید.
مردم مهاباد وی را چون شخصی آرام و باوجاهت میشناختند. جوانی بی آزار و دلسوز جامعە بود. سوای اینکە از خدمت بە همنوعان خود لذت ذاتی میبرد، در برابر ستم ملی کە بر ملتش روا داشە میشد در در مخالفت و دفاع میایستاد، این در حالی بود هیچگاه و هیچ زمانی عضو هیچ گروه سیاسی نبود.
١٠ روز از مراسم عروسیش گذشتە بود کە دەستگیرش کردن و بە شکنجەگاههای جمهوری اسلامی فرستادە شد. منزلشان در مجاورت ساختمان صدا و سیمای مرکز مهاباد واقع بود. در در شهریورماه ساڵ ١٣٥٩ یکی از احزاب کردستان بە ساختمان صدا و سیما یورش بردە و طی عملیاتی سنگین ضربە مهلکی بە نیروهای پاسدار مقیم در این مرکز وارد کردند. بعد از اتمام درگیری در روز ٩/٦/١٣٥٩نیروهای پاسدار بە منازل مجاور یورش بردە و انتقام خود را از مردم بیدفاع و بیگناه میگرند و هر مرد جوانی را بدون هیچ گناه و تاوانی گرفتە و بە زندان سپاه پاسدارن منتقل میکنند. در آنجا بعد از اعمال شدیترین شکنجەها بعضی از آنها را آزاد کردە و بعضی دیگر را همچنان در اسارت خود نگە میدارند.
بعد از بازجوییهای وحشیانە از این بیگناهان، برایشان معلوم میشود کە بعضی از آنها فامیلهایی در صفوف مبارزان کورد دارند یا حداقل کسانی را در آمجا میشناسند کە زندەیاد خالید یکی از این اشخاص بود کە یکی از برادرانش پیشمرگ بود و همین کافی میباشد تا برایشان پروندەسازی کنند و طی شکنجەهای زیاد و ناانسانی و در مدت ٤٠ روز با اعدام خالید و ٣ تن دیگر از این جوانان، باصطلاح انتقام و زهرچشم از این ملت گرفتند و در تاریخ ١٨/٨/١٣٥٩ در زندان ارومیە تیربارانشان مییکنند کە اسمای آنها از این قرار میباشند:
١- کریم ایراندوست
٢- حسین نغدەیان (بلیط فروش در ترمینال مهاباد)
٣- دوشیزە فخری شیدایی اهل شهرستان سردشت کە بعدأ جسد ایشان بە آن شهرستان منتقل گردید.
پاسدارها اجساد این چهار بیگناه را بە مهاباد آوردە و در مردەشورخانە مهاباد رها میکنند.
سپس اجساد این زندەیادان را در گورستان بداقسلطان تشییع میکنند.
بنا بە شاهدی عینی کە یکی از بازماندگان این رویداد میباشد ولی بنا بە دلایل امنیتی نمیخواهند نامشان فاش گردد شهادت میدهند کە مسبب و شکنجەگر زندەیاد خالید و بسیاری از این جوانان پاسداری بود بە اسم (هوشنگ) کە مسئول امنیت ساختمان صدا و سیمای مهاباد بود.
زندەیاد خالید دانشپژوه در روز ١١/٨/١٣٥٩ یعنی یک هفتە قبل از اعدامش بر روی یک تکە کاغذ، چند ستری بە مسابە وصیتنامە مینویسد کە متن آن چنین میباشد:
پدر جا، مادر جان، ببخشید کە نتوانسم دوبارە شماها را ببینم. من بە خدای خود اعتقاد دارم و مثل روز روشن میدانم شهیدم لذا خواهشمند است برایم اشک نریزید و سلام مرا بە همە فامیلها برسانید. و بگویید مرا آزاد کنند. [منظورشان اینست کە حلالش کنند – نەمران]
خدیجە جان، [خدیجە همسر نوعروسشان میباشد کە تنها ١٠ روز از ازدواجشان میگذشت – نەمران] من تو را دوست داشتم ولی خیلی متاسفم کە نتوانستم تو را خوشبخت نمایم. و تو را بە خدا گریە نکن و عاقبت خوبی برایت میخواهم. فقط مرا ببخش کە از زندگی عروس، یک ماه خوشی ندیدی. در خاتمە همە یکایک شماها را میبوسم. مادر جان خدا حافظ. بچەها همگی خداحافظ.
-بقیە در پشت –
بە مغازە سراجی [؟] ١١٠ ڕیال بدهکارم
بە عظیمە مبلغ ٥٠٠٠ ریال بدهکارم
دیگر عرضی ندارم
خدا حافظ
خالید دانشپژوه – ١١/٨/٥٩ – ساعت ٣ بعد از ظهر