بە یاد برادر عزیز و رفیق جانباختەام عمر احمدی.
رفیق عمر احمدی سال ١٣٣٨، در خانوادە زحمتکش در روستایی (شیپانجو) از توابع (سرشیو) شهرستان سقز دیدە بە جھان گشود. رفیق عمر سنین کودکی را در همان روستا سپری کرد و در روستایی (تالاجار) بە مدرسە رفت و تا کلاس پنجم در آنجا بە تحصیل مشغول بود. چون دانشآموزی زرنگ و ھشیاری بود، برای ادامە تحصیل بە شھر سقز رفت و دیپڵم ڕا در همان شهر بە اتمام رساند. در آن شهر با تجمعات و محافل مختلف سیاسی آشنا شد و از این طریق بە مسائل سیاسی ورود پیدا کرد. در جریان قیام مردم ایران در سال ١٣٥٧ فعالانە شرکت کرد و با “کومەلە” ارطبات تشکیلاتی را شروع کرد و ھوادار آن حزب شد. بعد از قیام مردم ایران و در تب و تاب سیاسی آن زمان و بە وجود آمدن تشکلھای صنفی و سیاسی و برپایی شورای دانشآموزی در سقز بە عنوان عضو شورای دانشآموزی انتخاب گردید و در برپا کردن و سازمان دادن دەهھا راھپیمایی علیە رژیم تازە بە قدرت رسیدە، کارا بود و فعالانە شرکت داشت. بعد از یورش جمھوری اسلامی بە کردستان زندەیاد عمر در شھر سقز ماند و جسورانە در تشکیلات مخفی کومەلە فعالیت سیاسی و تشکیلاتی خود را ادامە داد. جمع آوری کمک مالی، دارو و پخش نشریات و نوەشتەھای کومەلە، بخش اعظم فعالیتهای ایشان ڕا دربر میگرفت. در جریان این فعالیتھا در سال ١٣٦٠ یکبار دستگیر شد ولی رژیم بە ماهیت وی پی نبرد و بعد از یک ماە اذیت و شکنجە، مجبورا آزادش کردند.
زندەیاد عمر بە کار و تلاش سیاسی خود ادامە میداد و در تاریخ ١١⁄٢⁄١٣٦١ روز جھانی کارگر ساعت ٤ بعدازظهر در نزدیک فلکە عقاب در شھر سقز بە سبب شناسایی شدن از جانب از جانب یکی از مزدوران بدنام محلی بە اسم (…) توسط گروھی از پاسداران مسلح بەنام “ثاراللە” کە بە عنوان چماقداران رژیم اسلامی ایران شناختە میشدند و در اذیت و آزار مردم کرد از هیچ چیزی دریغ نمیکردند، دستگیر میشود و روانە زندان سپای پاسداران شھر سقز میکنند. از بدو دستگیری با وحشیانەترین شیوە زیر شکنجە قرار میگیرد و ھمان شب منزلش را بازرسی میکنند کە ھیچ مدرکی دال بر فعالیت رفیق عمر بە دست نمیاورند.
زندەیاد عمر تا سە ماە و نیم از ملاقات با خانوادەاش محروم ماند و زیر شدیدترین اذیت و شکنجە بود ولی مقاومت کرد و زانو نزد و دشمن را مایوس کرد و زمانی کە نتوانستند از او اعترافی بە دست آورند، سپاە پاسداران دست بە یک توطئە رذیلانەی دیگر زد و یک مزدور دیگر بە نام (…) کە اھل منطقە بود و زندەیاد عمر را میشناخت بە اطاق بازجو آوردند و شهادت دروغین داد و بە دروغ گفت کە عمر را دیدە کە زمانی مسلح بودە است ولی زندەیاد عمر این اتھام را بە شدت رد کرد و زیر بار این تھمت دروغین نرفت و بعد از این واقعە برای چندمین بار شکنجەاش کردند تا او را بە زانو درآورند و حتی ملاقاتهایش ڕا نیز قطع کردند تا آثار شکنجە بر ڕووی بدن ایشان آشکار نشود.
زندان برای رفیق عمر بە یک میدان دیگر از مبارزە و مقاومت تبدیل شد و تلاش و فعالیت خود را در زندان ھم ادامە داد و تسلیم نشد. با وعدەی ئازادی، چندین بار از او خواستند تا توبە کند و اعتراف تلویزیونی انجام دھد و پشیمان شود ولی رفیق عمر ھرگز زیر بار خواستە شکنجەگران نرفت و حاضر بە ھمکاری با دستگاه توابسازی رژیم نشد و عاقبت با اینکە ھیچ اتھامی ڕا قبول نکردە بود ولی دستگاه سرکوب رژیم اسلامی ایران در یکی از روزھای تابستان و در مردادماە، زندەیاد عمر احمدی را ھمراە ٧ نفر دگیر از مبارزین شھر سقز بە جوخە اعدام سپردند و بە این شیوە برادر عزیزم و رفیق میھربانم رفیق عمر احمدی بە صفوف جانباختگان راە آزادی و برابری شد. اسامی این عدە از زندەیادان بە شرح زیر میباشند:
- عمر احمدی
- محیالدین جەلالی
- طاها فرجی
- عطا منیر
- صالح سهرابی
- بارزان فتح اڵڵە نژاد
- (؟) [سایت نەمران در جستوجوی پیدا کردن این اسامی میباشد]
- (؟) [سایت نەمران در جستوجوی پیدا کردن این اسامی میباشد]
لازم بە ذکر است کە طی تقاضای مکرر خانوادە زندەیاد عمر جهت دریافت جنازەی ایشان، متاسفانە جنازە را بە خانوادە تحویل ندادند و شفاها گفتە بودند کە جنازە را در گورستان شهرستان (قروە) دفن کردەاند. بە این شیوە جسد آن زندەیاد نیز ناپدید گشت.
از ایشان وصیتنامەای بەجا ماندە کە بەدین صورت میباشد:
حضور محترم مادر گرامیم
با درود و سلام فراوان، برای آخرین بار به حضور مبارک مادر جانم، امیدوارم سلام مرا که از ته قلب سرچشمه می گیرد پذیرا باشید.
مرا در این مورد که نتوانستم پاداش ( زحمات ) شما را بدهم امیدوارم مورد عفو و بخشش و محبت مادرانه ات قرار دهید.
امیدوارم در آتی(آینده) هیچگونه نگرانی به دل خود راه ندهید و (غم از دست دادن)من را با دیدن برادران دیگرم فراموش کنید.
مادر جان سلام مرا به برادرانم کاک محمد شریف علی ، محمد سعید و محمد رئوف برسانید و به آنها هرچه بیشتر دلداری بدهید.
به برادرانم سلام برسان ( و از آنها بخواه) اگر شاید در حضورشان مرتکب خطایی شده بودم من را عفو نمایند.
به عموهایم سلام برسان، به خودشان و به خانوادهایشان.
در ضمن مادر جان اگر برادرانم بچه دیگری به غیر از آنهایی که دارند به دنیا آوردن، اسمش را اگر پسر بود فایق یا کیوان و یا شاهو بگذارند. و اگر دختر بود اسمش را نسرین یا نرمی یا شرمین بگذارند.
همچنین به بچه های کاک محمد شریف، امیر، پروین و آزاد سلام می رسانم.
ضمناً خدمت تمام اقوام و خویشان و فامیل، به همگی سلام می رسانم و از قول بنده به تمام اقوام و خویشان بگویید که مرا مورد عفو و بخشش قرار دهند.
ضمنا هم خودت و هم برادران گرامیم هر چه بیشتر از برادرم محمد رئوف مواظبت کنید.
در ضمن مبلغ ۶۰۰ تومان پول در جیب پیراهنم در زندان می باشد که آنرا به برادرم محمد رئوف بدهید. همچنین خودکار های بافتنی( که در زندان بافتم) را پیش خود نگه دارید تا بماند برای یادگاری پیشتان.
دیگر عرضی نیست
پسرت عمر احمدی
امضا
راه و یادشان جاودانە.
نویسندە: علی احمدی برادر زندەیاد عمر احمدی
توضیح:
در این بیوگرافی اسامی دو تن از مزدوران محلی ذکر شدە اسی کە سایت نەمران بە دلایل خاص و بە طور موقت از نامبردنشان پرهیز میکند. اما در آیند نزدیک آن اسامی را مجددا بە این متن اضافە مینماید.
آلبوم عکسهای زندەیاد عمر احمدی