Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

پائیز سال ٥٧شمسی، با بازگشایی مدارس و مراکز آموزشی، شعله خیزشهای اجتماعی در ایران بالا گرفت و بیش‌از پیش پایه و بنیادهای پوسیده سیستم پادشاهی را در بر گرفت.

بازگشایی مراکز آموزشی توش و توان بیشتری به خیزشهای اجتماعی بخشید و دختران و پسران دانش‌آموز همراه با دیگر اقشار و طبقات، بمنظور پایان دادن به ستم و بیعدالتی و با آرزوی تحقق زندگی آسوده و شایسته انسانی، با عزمی راسخ پا بمیدان مبارزه نهاده و سرانجام خروش انقلاب تودەهای ستمدیده، در زمانی نه چندان طولانی بساط ستم و استبداد را برانداخت.

زندەیاد فضیلت دارایی

فضیلت یکی از هزاران دانش‌اموزی بود که با باز شدن مدارس و همراه با دیگر رفقایش، پای در میدان مبارزه نهاد و با شرکت در تظاهراتها، میتینگها و تحصنهای مدارس در سقز، در جهت تحقق آرزوهای خود و تودەهای مردم، یعنی از میان برداشتن هرگونه ستمی و بازکردن افق یک زندگی شایسته‌ی انسانی بروی آنها، تلاش نمود.

زندەیاد فضیلت دارایی از مادری بە نام “خانمه چکوول” و پدری با نام فیض‌اللە دارایی در ٧ فروردین ماە سال ١٣٤١ شمسی در خانوادەای شناختە شدە در شهر سقز، دیدە بە جهان گشود. او چهارمین فرزند خانوادە بود کە در فضایی آرام و آکندە از مهر و محبت خانوادە  بالیدن گرفت و بزرگ شد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در سقز بە اتمام رساند. اما بر سر کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی، مجال اتمام تحصیلات را بە زندەیاد فضیلت، نداد.

فضیلت از همان اوان کودکی و در تمام طول زندگی کوتاهش، رفتار و منشی بزرگ داشت و بسیار قابل اعتماد بود. فضیلت جوانی متین، آرام و موقر بود. در هنگام شروع خروش انقلابی مردم علیە رژیم شاه، فضیلت تنها ١٦ سال داشت، اما با وجود سن کم، در اعتراضات و تظاهراتها حضوری چشمگیر داشت.

باپیروزی انقلاب و سقوط سیستم سلطنتی، گل امید در دل میلیونها انسان تشنه آزادی و برابری جوانه زد. اما دریغا، حاکمان تازه، سوار بر موج جنبش و با به یغما بردن دستآوردهای آن، سرنوشت شوم و سیاهی را برای رهروان راه آزادی و کل جامعه تدارک دیده بودند.

از همان ماههای آغازین حکومتشان، توطئه علیه خواستها و مطالبات برحق مردم شروع و حملات علیه آزادی و آزادیخواهان آغاز شد. بمرور و با گذشت زمان، مردم و بویژه مبارزان و آزادیخواهان، بیشتر دریافتند که بازکردن راهی بروشنایی از دل این حکومت سیاه، متصور نیست.

زندەیاد فضیلت دارایی

کردستان که بە حق به سنگر مبارزە و آزادیخواهی تبدیل شده بود، از اولین نقاطی بود کە مورد حملە و یورش وحشیانە حکومت مرکزی قرار گرفت. در یک چینی موقعیتی مردم مبارز و حق‌طلب کردستان که علاوه بر ستمهای طبقاتی و سیاسی، بار ستم ملی را نیز بر دوش میکشیدند، برای دفاع از حقوق خویش، تردیدی در شروع دور تازەای از مبارزه اینبار علیه حاکمان تازە بە قدرت رسیدە، بخود راه ندادند.

بدین‌ترتیب دوری تازه اما بسیار دشوارتری از مبارزه برای فضیلت و هزاران جوان پرشور دیگر، شروع شد. با اشغال شهرهای کردستان از سوی جمهوری اسلامی، مبارزه فضیلت و رفقایش که اکنون دیگر در چارچوب تشکیلات کومله شکلی سازمانی بخود گرفته بود، به مبارزه مخفی تغییر شکل داد.

در این عرصه نیز فضیلت، بیدریغ و در حد توان خود، کار و وظایف تشکیلاتیش رابه پیش میبرد. دختری جوان و در اوان ١٨ سالگی که میتوانست با استفاده از وضع خوب اقتصادی خانواده راهی بیخطر و آسوده برای زندگی آتیش انتخاب کند، به رهرو راهی تبدیل شد که نه تنها برای خودش بمثابه یک “زن” بلکه برای کل جامعه افق یک زندگی آسوده و برحق انسانی را مد نظر داشت.

همانگونه که گفته شد، این راه با وجود سد بزرگی چون جمهوری اسلامی، راهی بمراتب دشوارتر بود. فضیلت نیز همچون رهروان دیگر این راه، بر مخاطرات پیش‌رو واقف بود. او نیز میدانست که چه بعنوان یک “زن”، یک “کرد” و بویژه بمثابه یک انسان آزادیخواه، هیچیک از خواستەها و آرزوهایش در چارچوب حکومت سیاه مذهبی قابل تحقق نیست.

دور جدید مبارزه و فعالیت برای فضیلت، وارد مرحله تازەای شده بود. فضیلت بعنوان هوادار تشکیلاتی کومله، در چارچوب تشکیلاتی فعالیت داشت که هدفش پایان‌دادن بهرگونه ستم و تبعیضی از جمله ستم طبقاتی، ستم و نابرابری بر زنان و ستم ملی بود.

فضیلت بهمراه چندتن دیگر از دختران و پسران مبارز شهر، در حوزەای تشکیلاتی سازمان داده شده بود. این حوزەها علاوه بر مطالعه و تلاش در بالابردن سطح آگاهی اعضاء حوزه،  پخش اطلاعیە، اعلامیه و نشریات مختلف تشکیلاتی در سطح شهر بخصوص در محلات زحمتکش نشین را نیز در دستور کار داشت. نوشتن شعار در افشای سیاستهای ضد انسانی رژیم و در جهت تشویق مردم بمقابله و ایستادگی در مقابل این سیاستها، بخشی دیگر از عرصەهای فعالیت فضیلت و همرزمانش بود.

این مبارزات و این فعالیتها که نه تنها از سوی کومله و هوادارانش در کردستان، بلکه از سوی بسیاری از احزاب و سازمانهای چپ و دمکرات چه در کردستان و چه در سراسر ایران در جریان بود، رژیم را در مخاطره جدی قرار داده بود. از اینرو با طرح و اجرای توطئەی سرکوبگرانه بزرگی بمیدان آمد. در آغاز دانشگاههارا که در سطح وسیعی تحت هژمونی سازمانهای چپ و سوسیالیست قرار داشتند مورد حمله قرار داد و بتدریج دامنه حملات خودرا علیه سازمانها، احزاب و مبارزین دیگر گسترش داد.

بهار سال ١٣٦٠، موج وسیعی از دستگیری آزادیخواهان آغاز شد. دو ماه بعد رژیم با اعدام و کشتار جمعی دستگیرشدگان، دهها هزارتن از انسانهای مبارز و آزاده را سلاخی کرد. موج دستگیری و اعدامها، کردستان را نیز در برگرفت.

در تابستان سال ٦٠ و در ادامه طرح دستگیری مبارزین، فضیلت نیز از سوی مزدوران رژیم و اطلاعات سپاه پاسدارن، دستگیر و روانه زندان سنندج شد. در مدت زندانی بودنش که بیش‌از چندماهی بدرازا نکشید، مادرش “خانمه چکوول” چندین بار بمنظور ملاقاتش به سنندج رفت و هر بار پس‌از برخورد اهانت آمیز و بی احترامیهای مکرر، بادلی شکسته و اندوهگین به سقز باز میگشت.

سرانجام در روزهای آغازین آذرماه همان سال و در ادامه اعدام و کشتار جمعی زندانیان سیاسی، رژیم جمهوری اسلامی حکم بغایت ناروای اعدام فضیلت را نیز باجرا گذاشت و غنچه آرزو و آرمانهایش را خشکاند. رژیم بسان هزاران اعدامی دیگر، جنازه فضیلت را نیز به خانوادەاش تحویل نداد و بگفته مقامات جنایتکار رژیم، جنازەاش در محلی مشهور به “شیطان آباد” در نزدیکی شهر قروه، دفن شده است.

روزنامەهای رژیم در خبری کوتاە نوشتند: ” بە جرم همکاری با گروە ضدانقلاب کوملە، پخش اعلامیە کوملە و تحریک مردم بە قیام علیە جمهوری اسلامی اعدام شد”. بدون شک همین خبر کوتاە موئید این واقعیت است کە فضیلت و هزاران جوان دیگر، تنها بە جرم بیان عقاید و نظارت خویش و بدلیل نگرشهای سیاسیشان توسط جمهوری اسلامی اعدام شدەاند.

فشارها بر خانوادە زندەیاد فضیلت پس از اعدام نیز ادامە یافت و سالیان متمادی، تداوم پیدا کرد. تنها چند ماە پس از اعدام زندەیاد فضیلت و در ٢٥ اسفندماە سال ١٣٦٠، خانوادە او و چندین خانوادە دیگر، از سقز تبعید شدە و روانە کمپ فولادشهر اصفهان شدند.