بیوگرافی مختصری از زندەیاد مستورە شهسواری (تەوار)
متاسفانە تا بە امروز در میان برخی از اسناد، آرشیوها و سایتهای اینترنتی بە شکلی اشتباە یا ناقص دربارە زندگی و مبارزات “تەوار” شیر زن برجستە جنبش آزادیخواهی کردستان نوشتە شدە. این نوشتار تلاشی است هر چند مختصر برای اینکە بخشی از زندگی و مبارزە این بانوی نستوە و مبارز کرد شفافتر ثبت گردد.
تەوار کم زیست اما همچون عقاب بلندپرواز و آزادە زیست. مستورە شهسواری کە بعدها در میدان مبارزە با نام تەوار شناختە شد، در دووم مهرماه سال ١٣٤٠ شمسی برابر با٢٤ ماە ئۆکتۆبر سال ١٩٦١ میلادی در شهر سقز دیدە بە جهان گشود. زندەیاد تەوار در خانوادەای متوسط بەدنیا آمد و بالیدن گرفت. متاسفانە خیلی زود تەوار از نعمت پر از مهر و محبت مادر بی نصیب شد و با فوت مادر شکاف غمی بزرگ در زندگی تەوار ایجاد شد. بە این ترتیب در فقدان مادر کمر همت برای پر کردن خلاء مهر و محبت مادری را برای سە برادر و خواهری از خود کوچکتر بربست. و بە این ترتیب تەوار بەسان مادری دلسوز بر برادران و خواهر خود سایە محبت افکند.
وضعیت مبارزاتی خانوادە زندەیاد تەوار
بەغیر از تەوار کە بعدها یکی از مبارزان نستوە و بلندپرواز شد، برادر بزرگتر او سیامند نیز در سن ١٧ سالگی و در زمان رژیم منحوس پهلوی توسط ساواک دستگیر و پس از شکجنە و بازجوئیهای طاقتفرسا در زندان سنندج تا فروپاشی رژیم پهلوی زندانی بود. دستگیری سیامند از طرفی هم وظایف تەوار را سنگینتر کردە و هم در پختەتر شدن و شعلەورتر شدن آتش خشم علیە دیکتاتوری نقش غیرقابل انکاری داشت. بە طوریکە دستگیری برادر بزرگتر جرقە شروع مبارزاتی تەوار شد. او برای از میان برداشتن ظلم و ستم در زمان زندانی بودن برادر از جملە کسانی بود کە جمعیت یکسانی را بنیان نهادند. تەوار جسورانە و نستوە برای دیدار با برادر بە زندان سنندج میرفت. بر اساس قراین و شواهد بجا ماندە از طریق نامەهای آن زمان زندان او بەشدت مورد اعتماد و امید برادر بزرگ خویش بود.
ویژگیهای شخصیتی و مبارزاتی زندەیاد تەوار
زندەیاد تەوار دارای شخصیتی محبوب، موثر، قابل اعتماد در میان اعضای خانوادە، دوستان و رفقای مبارزش بود. او زنی با خصوصیات کاریزماتیک در میان رفقای خویش بود، دلسوزانە، راستگویانە و انرژیک مسئولیتها را انجام میداد، بسیار بە آیندە مبارزاتی و جنبش آزادیخواهی کردستان امیدوار بود. تەوار همراە با چند دوست قابل اعتماد دیگر کە همگی مرد بودند در سن ١٦ سالگی چند هستە مخفی را بنیان نهاد. از جملە کارهای آنها پخش کردن اعلامیە و تراکت علیە رژیم پهلوی در میان دختران و پسران دبیرستانها بود. او هموارە اهل مطالعە و خواندن بود و از همین طریق نیز با اندیشە چپ و مارکسیسم آشنا شد. او همزمان با مبارزە جهت عدالت اجتماعی و زدودن فقر و فاصلە طبقاتی، درگیر مبارزە در راستای اعتلای حقوق بشر و حقوق ملی مردم کرد نیز بود. این مبارزات تا پیروزی مبارزات آزادیخواهانە مردم علیە استبداد پهلوی ادامە داشت. طولی نمیکشد کە رژیم پهلوی سرنگون و مردم پیروز میشوند. او در ایام تظاهرات و اعتراضات مردم سقز علیە استبداد پهلوی هموارە حضوری پر رنگ داشت. در بخش اعظم اعتراضات حضوری پر رنگ داشت.
در اعتصاب دانش آموزان سقز نقشی برجستە ایفا کرد و بە همین دلیل هر روز بر نقش و نفوذ او در میان مردم و دانش آمواز افزودە میشود. پس از سقوط استبداد پهلوی و تا قبل از استقرار ارتجاع آخوندی کە برای مدتی کوتاە فضایی آزاد در کردستان فراهم شدە بود، همین فضا نیز تاثیر غیرقابل انکاری بر گسترش و نمای بیشتر تفکرات سیاسی و آزادیخواهانە مردم کردستان گذاشت بە طوریکە خیلی زود احزاب و گروههای سیاسی خیلی زود در کوردستان نشو و نمای بیشتری یافتند، هر چند طولی نکشید کە رژیم بە کردستان حملە نظامی کرد. تەوار کە هیچگاه سر برای ظلم و ستم خم نکردە بود اینبار با کولە باری از تجربە و پختەتر از قبل بە مبارزات خود در جمعیت یکسانی ادامە داد. او در کنار مبارزات سخت و طاقتفرسا بە همراە تعدادی از دوستانش در برخی از روستاهای سقز نظیر احمدآباد سرا و سونەتە کتابخانەای کوچک و هرچند محقر برای کودکان گشودند. تا بەدین وسیلە سهمی هرچند اندک در پرورش و نمای فکری کودکان داشتە باشند.
تەوار همچنین از جملە فعالان نستوە راهپیمایی مردم سقز بود برای مریوان بود کە همگام با فعالان شهرهای سنندج و بانە برای حمایت از کوچ تاریخی مردم مریوان شکلگرفتە بود( لازم بە ذکر است کە کوچ تاریخی مردم مریوان در تیر ماه سال ١٣٥٨ تا ١٤ مرداد ما همان سال بە سوی اردوگاه کانی میران در جهت مقابلە با سیاستهای فتنەانگیزانە و جنگسالارانە جمهوری اسلامی انجام گرفت)
زندە یاد تەوار پس از اتمام دورە دبیرستان در سنندج، در همان شهر در کنار فعالیتهای سیاسی برای بهداشت مدارس ادامە تحصیلداد، همچنین در سنندج نیز در محلە محل زندگی خویش کتابخانەای گشود و مردم محلە در برای بنیان نهادن شورای محلە تحریک نمود.
پس از تهاجم نظامی دوم رژیم بە کردستان کە پس از نوروز ١٣٥٩ شروع شد، زندەیاد تەوار بە صفوج مبارزان و مدافعان شهر سنندج پیوست و فعالانە در محلات شهر سنندج دوش بە دوش دیگر همرزمان خود علیە همجوم پاسداران رژیم بە دفاع از شهر سنندج پرداخت. پس از بیش از یک ماە دفاع، شهر از طرف رژیم اشغال میشود. در هنگام تسخیر دوبارە شهر توسط رژیم تەوار با حمایت و کمک کردن بە همرزمانش تلاش میکرد تا آنها بتوانند از سنندج خارج شوند. اما خود بە سوی شهر باز میگردد. از اینجا بەبعد کسی کە تا هنگام تیرباران شدن تەوار همراە او بود اینگونە بازگو میکند: پس از تسخیر مجدد شهر تەوار و بقیە بازداشت شدگان بە پادگان سنندج منتقل میشوند.
از همان ابتدای دستگیری تەوار از طرف پاسداران و علیالخصوص از طرف مزدوری محلی بە نام حاج مسعود بە شدت مورد شکنجە واقع میشود، آنها با گسترش خشونت و شکنجە در صدد گرفتن اعتراف از تەوار بودند، اما این بانوی دلیر مبارز نستوە با سکوت و مقاومت خویش موجبات خشم و عصبانیت بیشتر بازجویان و از جملە حاج مسعود را فراهم میکند. مقاومت تەوار در آن هنگام زبانزد زندانیان بود. پس از بیش از یک ماە شکنجە، روزی در حالی کە با تنی رنجور و آغشتە بە خون بە زندان بازگرداندە شد بە همراهانش میگوید: من میدانم کە اعدام خواهم شد، برای همین امروز بە آنها گفتم کە من پیشمرگ هستم و تا جان در بدن دارم علیە رژیم جمهوری اسلامی مبارزە خواهم کرد.
زندەیاد تەوار همچنین مقداری حرف خصوصی بەمثابە آخرین گفتەها برای خانوادە خویش بە روای گفتە بود کە آن هم با امانت بە خانوادەاش رسید. در نهایت شب ٤ خرداد ماە سال ١٣٥٩ شمسی مصادف با ٢٥ ماە می ١٩٨٠ میلادی زندەیاد تەوار و جوانی اهل بانە را بە میانە میدان بزرگ پادگان سنندج آوردە در حالی کە بیش از ٢٥٠ زندانی در آنجا حضور داشتند. چشم و دستان هر دو را بستە بودند، آنها در کنار دیواری قرار میدهند. در این لحظە زندەیاد تەوار درخواست میکند کە چشمانش را باز کنند تا با چشمان باز تیرباران شود زیرا او از مرگ هیچ هراسی ندارد، اما جلادان رژیم بە درخواست او وقعی ننهادند. پس از تیرباران حاج مسعود مزدور با حضور بر سر جنازە شهید تەوار با زدن لگد بە جنازە او بیحرتمی و توهین نمود، عملی کە بی پاسخ نماند و چند سال بعد این مزدور خائن بە سازی اعمال ننگینش رسید. چند روز پس از تیرباران شدن شهید تەوار جنازە او جهت دفن بە بوکان منتقل شد، زیرا جنگ در سقز ادامە داشت، بر جنازە شهید تەوار اثر ٩ گلولە وجود داشت. بعدا جنازە او بە سقز منتقل در آنجا بە خاک سپردە شد.
زندەیاد تەوار اولین زن کرد بود کە شرق کردستان بەدست دژخیمان رژیم کهنەپرست آخوندی تیرباران شد. تەوار سمبل جسارت، آزادیخواهی، ایثار و جانفدایی زن کرد بود. کە برای عدالت، برابری و رفع تبعیض در همە اشکالش بە مبارزە پرداخت.
یاد و نام تەوارهای کرد جاودان باد