زندە یاد عباس حسین پور, پسر آمنە و غلامحسین در سال ۱۳٤٤ در مهاباد و در خانوادەای پرجمعیت در منطقە سە آسیاب بە دنیا آمد, خانوادە عباس از اقشار متوسط جامعە بودند.
در بین خانوادە و مردم منطقە و همسایگان, عباس پسری شجاع و نترس شناختە شدە بود و هیـچگاە ظلم و ستم را قبول نمی کرد. یکی از خصایصی کە عباس را از دیـگران متمایز کردە بود, همکاری کردن و کمک بە دیـگران بود کە این ویژگی او را در بین مردم بە چهرەایی محبوب بدل کردە بود.
ظلم و ستمی کە بر مردم روا داشتە می شد برای او هموارە دغدغە بود و هیـچگاە زندگی بردگی را قبول نمی کرد.تا کلاس سوم راهنمایی بە مدرسە رفت و بعد از ترک تحصیل در مغازە بە شاگردی مکانیکی ماشین آلات سنگین مشغول شد. دست بە کار شدن عباس در مغازە مکانیکی همزمان بود با سقوط رژیم پادشاهی در ایران کە در جریان خیزش سراسری مردم او نیز بە انقلاب مردمی بر ضد نظام شاهنشاهی پیوست و با عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران وارد مرحلـە تازەایی از زندگی خود شد.
دوستان و یاران زندە یاد عباس حسین پور او را همـچون کسی کە خستگی نمی شناخت و با شهامت و شجاعت خاصی کە داشت, وظایفی کە بە او واگـذار می شد بە انجام می رساند.
بعد از اعلام فتوای جهاد خمینی بە کردستان, عباس همـراە یاران حزبی خود بە ناچار از شـهرها خارج می شوند و بە مناطق کوهستانی کردستان برای ادامە مبارزە با رژیم مستبد جمهوری اسلامی کوچ می کند. در طول مدتی کە زندە یاد عباس همراە یارانش در خارج از شهر مستقر شدە بودند و در چند عملیات کە با نیروهای سپاهی و نظامی شرکت کردە بود با شجاعت و شهامت زیادی با آنان مقابلە کردە بود.
برای یک سری فعالیت مخفیانە مأمور می شود کە بە داخل شهر برود و از مسیر بین پیرانشهر و مهاباد برای تشکیلات داخل مهاباد مقادیری سلاح و مهمات می برد . یک روز بعد از تحویل سلاح و مهمات و در حالیـکە قصد خروج از شهر را داشت در مغازە خشکشویی و توسط خائنی مزدور بە پاسداران سپاە پاسداران تحویل دادە می شود و بعد از دستـگیری, او را تحت شدیدترین شکنجەها قرار می دهند و حتـی او را بە محل زندگیش در منطقە سە آسیاب و محلە پل یرغو برای شناسایی کسانی کە با او همکاری سیاسی و حزبی داشتەاند می برند. زندە یاد عباس کە اطلاع داشت یارانش یا در مکانی خود را مخفی کردەاند و یا شهر را ترک کردەاند هیچ اطلاعاتی بروز نداد و زیر شدیدترین شکنجەها لب بە سخن نگشود و کس دیـگری بەغیر از خود او دستگیـر نشد.
خانوادە زندە یاد عباس تعریف کردە بودند کە بە نحـوی او را تحت شکنجە قـرار دادە بودند کە تکەهای گوشت را از جسم وی بریدە بودند و در جیبهایش گذاشتە بودند.
متأسفانە, زندە یاد عباس حسین پور همراە ٥٨ نفـر دیگر در تاریخ ۱۲ خرداد سال ۱۳٦۲ و در حالیـکە تنها ۱٨ سال از عـمرش سپری شدە بود در تبـریز اعدام می شود. اجساد ٥۹ اعدام شدە را تحویل خانوداەهایشان نمی دهند و از سوی فرمانداری مهاباد و مسئولان جمهوری اسلامی بە صورت رسمی عنوان می شود کە اجساد آنان در مزارستانی بە نام وادی رحمت در تبریز دفن شدە است.
خانوادە زندە یاد عباس حسین پور مخفیانە و در تاریـکی شب بە مزارستان وادی رحمت می روند و برای درآوردن جسد عباس, قبر او را حفر می کنند اما جسـدی کە در گور عباس بود, جسـد او نبود.
یاد زندە یاد عباس حسین پور جاودان باد.
ترجمـە از کُردی بە فارسی : قادر سهرابی